*** شهید سید احمدمحمودی:دوستانم،نگذارید اسلحه من زمین بیفتد***به وبلاگ روستای امرودکان خوش آمدید***
@

روستای امرودکان
استان خراسان جنوبی-شهرستان فردوس 
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان روستای امرودکان و آدرس amrodkan.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





يا علي قبر پرستويت کجاست؟
آن گل صد برگ خوش بويت کجاست؟

سالروز شهادت جانسوز

دخت نبی مکرم اسلام

همسر فاتح خیبر

مادر سادات

حضرت صدیقه طاهره

فاطمه ی زهرا سلام اللهعلیها

بر تمام ساکنان عالم هستی

بویژه شیعیان جهان و

ملت شریف ایران

تسلیت و تعزیت باد

https://t.me/fernovin/15313
برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:, ] [ 13:26 ] [ علی مرادی ]

طعم چای و قوری گلدارمان لحظه های ناب بی تکرارمان

مادری از جنس باران داشتیم در کنارش خواب آسان داشتیم

یا پدر اسطوره دنیای ما قهرمان باور زیبای ما

قصه های هر شب مادربزرگ ماجرای بزبز قندی و گرگ

غصه هرگز فرصت جولان نداشت خنده های کودکی پایان نداشت

هر کسی رنگ خودش بی شیله بود ثروت هر بچه قدری تیله بود

ای شریک نان و گردو و پنیر ! همکلاسی ! باز دستم را بگیر

مثل تو دیگر کسی یکرنگ نیست آن دل نازت برایم تنگ نیست ؟

حال ما را از کسی پرسیده ای ؟ مثل ما بال و پرت را چیده ای ؟

حسرت پرواز داری در قفس؟ می کشی مشکل در این دنیا نفس؟

سادگی هایت برایت تنگ نیست ؟ رنگ بی رنگیت اسیر رنگ نیست ؟

رنگ دنیایت هنوزم آبی است ؟ آسمان باورت مهتابی است ؟

هرکجایی شعر باران را بخوان ساده باش و باز هم کودک بمان


https://t.me/fernovin/15313
برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 8 فروردين 1392برچسب:, ] [ 11:36 ] [ علی مرادی ]

یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبرالیل و النهار
یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال
حلول سال نو و بهار پرطراوت را که نشانه قدرت لایزال الهی و تجدید حیات طبیعت می باشد
رابه تمامی عزیزان تبریک و تهنیت عرض نموده و سالی سرشار از برکت و معنویت
را ازدرگاه خداوند متعال و سبحان برای شماعزیزان مسئلت مینماییم

یادتون میاد:نزدیکای نوروزچه جنب وجوشی داشتیم،خونه تکونی،شستن قالی های خانگی وپهن کردن روی دیوار،حناکردن دست وسروپا(بزرگترا)وماهم به تقلیداونا ناخن هاوکف دستمونو حنا می زدیم!

یادتون میاد:صبح روزعیدرسم بودبا آب زلال درخونه ها(باغ)روآب پاشی می کردند ودرب باغ رو باز میذاشتن ومعتقدبودندروزی میادتوی خونه!

یادتون میاد:مثل همین الان، روزاول عید،اول خونه ی بزرگترای فامیل می رفتیم

یادتون میاد:یه شعرطنزی بزرگترامی گفتند:عید شمامبارک، دمبه(دم) شماسه چارک!!!

یادتون میاد:اسکناسای 5یا10یا20تومنی عیدی می دادندوچقدرخوشحال می شدیم وچقدربدبودوقتی مثلا10یا20تومن عیدی میدادندو می گفتندباهم نصفش کنیدوبچه های بزرگترزرنگی می کردندوسهممون رونمی دادند!

یادتون میاد:ازچندوقت مونده به عید براهمدیگه کارت پستال می فرستادیم وچقدربازارش گرم بود!

یادتون میاد:میوه مون اناربودوآجیل مون نخودوکشمش وتخمه های محلی(دنه ی تفت دده ی روزگرد،هندونه وخربزه..)وشیرینی مون کلوچه ی محلی(کلمبه)

یادتون میاد:تخم مرغ های رنگی که بهمون می دادند!

یادتون میاد:یه وقت اوایل جنگ به خاطرشهادت خیلی ازجوونا مردم اغلب عزاداربودندوعیدکم رنگ شده بود!

یادتون میاد:برای تعطیلات ازاول کتاب فارسی تاجایی که خونده بودیم برامون مشق می گفتندوکلمات مشکل وحساب و.... وما روزای اول می نشستیم وکلکشو می کندیم تاتعطیلات راحت باشیم!

یادتون میاد:می رفتیم چیدن گل لاله وتاجایی که می تونستیم گلارو باپیازش می کندیم وتوی باغ می کاشتیم!

یادتون میاد:گل لاله های خطایی(گل های لاله ی بسیارقشنگ وبزرگ به رنگ قرمزسیروبرگهای درشت که روی برگها ش خطهای قرمزی نقش بسته بود)چقدرخاطرخواه داشت!!

یادتون میاد:گلای لاله ای روکه می چیدیم به صورت دسته های بزرگ،کنارجاده وایمیستادیم وبه مسافرا میفروختیم!البته بعضی ازاوناهم به بهانه ی بوییدن گلا اونا رو ازشیشه ی ماشین ازما می گرفتندودر می رفتند!!

یادتون میاد:جوز بازی(گردوبازی)!!جوونا باچه شوقی بازی می کردندوماهم نیگا می کردیم،البته یه مدت حسابی کمیته گیرمی داد واونا هم می رفتنم اون پشت مشتا وگوشه کنارابازیشون ادامه میدادند!!!

یادتون میاد:چقدربارون زیادمیومدومعمولارودخونه ی چهل درجریان بود وماهم به تماشا می رفتیم وهم آب بازی!!

یادتون میاد:13بدرچون هنوزاغلب مردم وسیله نقلیه ی نداشتند وخیلی کم بود،پای پیاده یه جایی نزدیکای باغستون می رفتیم وسیزده روبدر می کردیم!!

یادتون میاد:چیدن سرموک وبلقست به صورت دسته جمعی ودرست کردن وپختن ودورهم خوردن اونا،چه کیفی داشت!

یادتون میاد:این موقع که فصل زاییدن گوسفندا بود،بره های کوچیک وبزغاله های شیطون چقدرنازودیدنی بودند!

منبع:وبلاگ باغستان سلام

https://t.me/fernovin/15313
موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:
[ شنبه 3 فروردين 1392برچسب:, ] [ 16:40 ] [ علی مرادی ]

وصیت نامه شهید سید احمد محمودى


ای شهیدان ، عشق مدیون شماست ** هرچه ما داریم از خون شماست

ای شقایق ها و ای آلاله ها ** دیدگانم دشت مفتون شماست . . .

( بسم الله الرحمن الرحیم )

‏ولا تحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون ‏گمان نبرید آنان كه در راه خدا شهید شده اند ، مرده اند . آنها زنده اند و در نزد پروردگار روزى مى خورند

‏تكلیف ، تكلیف است و باید به نحو احسن انجامش داد . جنگ ، جنگ است و شرف و عزت و دین ما ، در گرو همین جنگ است .

با سلام بر امـــام و امت شهید پرور ایران و سلام بر پدر و مــادر مهربانم ، امیدوارم اگر در طـول عمــر خود ، نسبت به آنان بى احترامى كرده ام ، مرا ببخشند .

از تمام اقوام و همسایگان و رفقا و برادرم برایم حلالیت بطلبید و من به جبهه آمدم و از زندگى دنیا گذشتم تا در آخرت زندگى خوبى داشته باشم و از اسلام و قرآن و مرزهاى میهن اسلامى خود و از خونهایى كه در این راه مقدس از صدر اسلام تاكنون ریخته شده است ، دفاع نمایم و به نداى :

هل من ناصر ینصرنى حسین (ع) كه در هزار و چهارصد سال قبل در كربلا به زبان آورد ، پاسخ گویم .

و از امت حزب الله مى خواهم كه پاسدار خون شهیدان باشند و جبهه ها را خالى نگذارند و از وجود رهبر كبیر انقلاب نهایت استفاده را بنمایند و گوش به فرمان و مطیع امر او باشند .

از برادرم سید محمـــــد مى خـــــواهم كه اگر لیاقت شهـــــادت داشتم و شهید شــــدم در تمامى كارها به پدرمــــان كمك كند و جاى خالى مـــرا در خــــانه پركند و خــــواهرم را از بابت من دیده بوسى نمائید و هر كس بعد از شهـــــــــادتم به شما مراجعه كرد و من به او بدهكار بودم ، بپردازید .

در آخر از دوستانم مى خواهم كه نگذارند اسلحه من به زمین بیفتد .

والسلام ‏به امید پیروزى نهایى و فتح كربلا ‏مورخ 18/10/65

‏سید احمد محمودى ‏تیپ ویژه شهداء

https://t.me/fernovin/15313
موضوعات مرتبط: معرفی شهید، ،
برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 29 فروردين 1392برچسب:, ] [ 17:37 ] [ علی مرادی ]

يا علي قبر پرستويت کجاست؟
آن گل صد برگ خوش بويت کجاست؟

سالروز شهادت جانسوز

دخت نبی مکرم اسلام

همسر فاتح خیبر

مادر سادات

حضرت صدیقه طاهره

فاطمه ی زهرا سلام اللهعلیها

بر تمام ساکنان عالم هستی

بویژه شیعیان جهان و

ملت شریف ایران

تسلیت و تعزیت باد

https://t.me/fernovin/15313
برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:, ] [ 13:26 ] [ علی مرادی ]

طعم چای و قوری گلدارمان لحظه های ناب بی تکرارمان

مادری از جنس باران داشتیم در کنارش خواب آسان داشتیم

یا پدر اسطوره دنیای ما قهرمان باور زیبای ما

قصه های هر شب مادربزرگ ماجرای بزبز قندی و گرگ

غصه هرگز فرصت جولان نداشت خنده های کودکی پایان نداشت

هر کسی رنگ خودش بی شیله بود ثروت هر بچه قدری تیله بود

ای شریک نان و گردو و پنیر ! همکلاسی ! باز دستم را بگیر

مثل تو دیگر کسی یکرنگ نیست آن دل نازت برایم تنگ نیست ؟

حال ما را از کسی پرسیده ای ؟ مثل ما بال و پرت را چیده ای ؟

حسرت پرواز داری در قفس؟ می کشی مشکل در این دنیا نفس؟

سادگی هایت برایت تنگ نیست ؟ رنگ بی رنگیت اسیر رنگ نیست ؟

رنگ دنیایت هنوزم آبی است ؟ آسمان باورت مهتابی است ؟

هرکجایی شعر باران را بخوان ساده باش و باز هم کودک بمان


https://t.me/fernovin/15313
برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 8 فروردين 1392برچسب:, ] [ 11:36 ] [ علی مرادی ]

یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبرالیل و النهار
یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال
حلول سال نو و بهار پرطراوت را که نشانه قدرت لایزال الهی و تجدید حیات طبیعت می باشد
رابه تمامی عزیزان تبریک و تهنیت عرض نموده و سالی سرشار از برکت و معنویت
را ازدرگاه خداوند متعال و سبحان برای شماعزیزان مسئلت مینماییم

یادتون میاد:نزدیکای نوروزچه جنب وجوشی داشتیم،خونه تکونی،شستن قالی های خانگی وپهن کردن روی دیوار،حناکردن دست وسروپا(بزرگترا)وماهم به تقلیداونا ناخن هاوکف دستمونو حنا می زدیم!

یادتون میاد:صبح روزعیدرسم بودبا آب زلال درخونه ها(باغ)روآب پاشی می کردند ودرب باغ رو باز میذاشتن ومعتقدبودندروزی میادتوی خونه!

یادتون میاد:مثل همین الان، روزاول عید،اول خونه ی بزرگترای فامیل می رفتیم

یادتون میاد:یه شعرطنزی بزرگترامی گفتند:عید شمامبارک، دمبه(دم) شماسه چارک!!!

یادتون میاد:اسکناسای 5یا10یا20تومنی عیدی می دادندوچقدرخوشحال می شدیم وچقدربدبودوقتی مثلا10یا20تومن عیدی میدادندو می گفتندباهم نصفش کنیدوبچه های بزرگترزرنگی می کردندوسهممون رونمی دادند!

یادتون میاد:ازچندوقت مونده به عید براهمدیگه کارت پستال می فرستادیم وچقدربازارش گرم بود!

یادتون میاد:میوه مون اناربودوآجیل مون نخودوکشمش وتخمه های محلی(دنه ی تفت دده ی روزگرد،هندونه وخربزه..)وشیرینی مون کلوچه ی محلی(کلمبه)

یادتون میاد:تخم مرغ های رنگی که بهمون می دادند!

یادتون میاد:یه وقت اوایل جنگ به خاطرشهادت خیلی ازجوونا مردم اغلب عزاداربودندوعیدکم رنگ شده بود!

یادتون میاد:برای تعطیلات ازاول کتاب فارسی تاجایی که خونده بودیم برامون مشق می گفتندوکلمات مشکل وحساب و.... وما روزای اول می نشستیم وکلکشو می کندیم تاتعطیلات راحت باشیم!

یادتون میاد:می رفتیم چیدن گل لاله وتاجایی که می تونستیم گلارو باپیازش می کندیم وتوی باغ می کاشتیم!

یادتون میاد:گل لاله های خطایی(گل های لاله ی بسیارقشنگ وبزرگ به رنگ قرمزسیروبرگهای درشت که روی برگها ش خطهای قرمزی نقش بسته بود)چقدرخاطرخواه داشت!!

یادتون میاد:گلای لاله ای روکه می چیدیم به صورت دسته های بزرگ،کنارجاده وایمیستادیم وبه مسافرا میفروختیم!البته بعضی ازاوناهم به بهانه ی بوییدن گلا اونا رو ازشیشه ی ماشین ازما می گرفتندودر می رفتند!!

یادتون میاد:جوز بازی(گردوبازی)!!جوونا باچه شوقی بازی می کردندوماهم نیگا می کردیم،البته یه مدت حسابی کمیته گیرمی داد واونا هم می رفتنم اون پشت مشتا وگوشه کنارابازیشون ادامه میدادند!!!

یادتون میاد:چقدربارون زیادمیومدومعمولارودخونه ی چهل درجریان بود وماهم به تماشا می رفتیم وهم آب بازی!!

یادتون میاد:13بدرچون هنوزاغلب مردم وسیله نقلیه ی نداشتند وخیلی کم بود،پای پیاده یه جایی نزدیکای باغستون می رفتیم وسیزده روبدر می کردیم!!

یادتون میاد:چیدن سرموک وبلقست به صورت دسته جمعی ودرست کردن وپختن ودورهم خوردن اونا،چه کیفی داشت!

یادتون میاد:این موقع که فصل زاییدن گوسفندا بود،بره های کوچیک وبزغاله های شیطون چقدرنازودیدنی بودند!

منبع:وبلاگ باغستان سلام

https://t.me/fernovin/15313
موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:
[ شنبه 3 فروردين 1392برچسب:, ] [ 16:40 ] [ علی مرادی ]

وصیت نامه شهید سید احمد محمودى


ای شهیدان ، عشق مدیون شماست ** هرچه ما داریم از خون شماست

ای شقایق ها و ای آلاله ها ** دیدگانم دشت مفتون شماست . . .

( بسم الله الرحمن الرحیم )

‏ولا تحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون ‏گمان نبرید آنان كه در راه خدا شهید شده اند ، مرده اند . آنها زنده اند و در نزد پروردگار روزى مى خورند

‏تكلیف ، تكلیف است و باید به نحو احسن انجامش داد . جنگ ، جنگ است و شرف و عزت و دین ما ، در گرو همین جنگ است .

با سلام بر امـــام و امت شهید پرور ایران و سلام بر پدر و مــادر مهربانم ، امیدوارم اگر در طـول عمــر خود ، نسبت به آنان بى احترامى كرده ام ، مرا ببخشند .

از تمام اقوام و همسایگان و رفقا و برادرم برایم حلالیت بطلبید و من به جبهه آمدم و از زندگى دنیا گذشتم تا در آخرت زندگى خوبى داشته باشم و از اسلام و قرآن و مرزهاى میهن اسلامى خود و از خونهایى كه در این راه مقدس از صدر اسلام تاكنون ریخته شده است ، دفاع نمایم و به نداى :

هل من ناصر ینصرنى حسین (ع) كه در هزار و چهارصد سال قبل در كربلا به زبان آورد ، پاسخ گویم .

و از امت حزب الله مى خواهم كه پاسدار خون شهیدان باشند و جبهه ها را خالى نگذارند و از وجود رهبر كبیر انقلاب نهایت استفاده را بنمایند و گوش به فرمان و مطیع امر او باشند .

از برادرم سید محمـــــد مى خـــــواهم كه اگر لیاقت شهـــــادت داشتم و شهید شــــدم در تمامى كارها به پدرمــــان كمك كند و جاى خالى مـــرا در خــــانه پركند و خــــواهرم را از بابت من دیده بوسى نمائید و هر كس بعد از شهـــــــــادتم به شما مراجعه كرد و من به او بدهكار بودم ، بپردازید .

در آخر از دوستانم مى خواهم كه نگذارند اسلحه من به زمین بیفتد .

والسلام ‏به امید پیروزى نهایى و فتح كربلا ‏مورخ 18/10/65

‏سید احمد محمودى ‏تیپ ویژه شهداء

https://t.me/fernovin/15313
موضوعات مرتبط: معرفی شهید، ،
برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 29 فروردين 1392برچسب:, ] [ 17:37 ] [ علی مرادی ]

 

                                      

 

طعم چای و قوری گلدارمان                               لحظه های ناب بی تکرارمان

مادری از جنس باران داشتیم                           در کنارش خواب آسان داشتیم

یا پدر اسطوره دنیای ما                                   قهرمان باور زیبای ما

قصه های هر شب مادربزرگ                            ماجرای بزبز قندی و گرگ

غصه هرگز فرصت جولان نداشت                       خنده های کودکی پایان نداشت

هر کسی رنگ خودش بی شیله بود                 ثروت هر بچه قدری تیله بود

ای شریک نان و گردو و پنیر !                             همکلاسی ! باز دستم را بگیر

مثل تو دیگر کسی یکرنگ نیست                       آن دل نازت برایم تنگ نیست ؟

حال ما را از کسی پرسیده ای ؟                          مثل ما بال و پرت را چیده ای ؟

حسرت پرواز داری در قفس؟                               می کشی مشکل در این دنیا نفس؟

سادگی هایت برایت تنگ نیست ؟                     رنگ بی رنگیت اسیر رنگ نیست ؟

رنگ دنیایت هنوزم آبی است ؟                          آسمان باورت مهتابی است ؟

هرکجایی شعر باران را بخوان                           ساده باش و باز هم کودک بمان


https://t.me/fernovin/15313
برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 8 فروردين 1392برچسب:, ] [ 11:36 ] [ علی مرادی ]

 

یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبرالیل و النهار
یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال
حلول سال نو و بهار پرطراوت را که نشانه قدرت لایزال الهی و تجدید حیات طبیعت می باشد
رابه تمامی عزیزان تبریک و تهنیت عرض نموده و سالی سرشار از برکت و معنویت
را ازدرگاه خداوند متعال و سبحان برای شماعزیزان مسئلت مینماییم

یادتون میاد:نزدیکای نوروزچه جنب وجوشی داشتیم،خونه تکونی،شستن قالی های خانگی وپهن کردن روی دیوار،حناکردن دست وسروپا(بزرگترا)وماهم به تقلیداونا ناخن هاوکف دستمونو حنا می زدیم!

یادتون میاد:صبح روزعیدرسم بودبا آب زلال درخونه ها(باغ)روآب پاشی   می کردند ودرب باغ رو باز میذاشتن ومعتقدبودندروزی میادتوی خونه!

یادتون میاد:مثل همین الان، روزاول عید،اول خونه ی بزرگترای فامیل     می رفتیم

یادتون میاد:یه شعرطنزی بزرگترامی گفتند:عید شمامبارک، دمبه(دم) شماسه چارک!!!

یادتون میاد:اسکناسای 5یا10یا20تومنی عیدی می دادندوچقدرخوشحال می شدیم وچقدربدبودوقتی مثلا10یا20تومن عیدی میدادندو              می گفتندباهم نصفش کنیدوبچه های بزرگترزرنگی می کردندوسهممون رونمی دادند!

یادتون میاد:ازچندوقت مونده به عید براهمدیگه کارت پستال می فرستادیم وچقدربازارش گرم بود!

یادتون میاد:میوه مون اناربودوآجیل مون نخودوکشمش وتخمه های محلی(دنه ی تفت دده ی روزگرد،هندونه وخربزه..)وشیرینی مون کلوچه ی محلی(کلمبه)

یادتون میاد:تخم مرغ های رنگی که بهمون می دادند!

یادتون میاد:یه وقت اوایل جنگ به خاطرشهادت خیلی ازجوونا مردم اغلب عزاداربودندوعیدکم رنگ شده بود!

یادتون میاد:برای تعطیلات ازاول کتاب فارسی تاجایی که خونده بودیم برامون مشق می گفتندوکلمات مشکل وحساب و.... وما روزای اول      می نشستیم وکلکشو می کندیم تاتعطیلات راحت باشیم!

یادتون میاد:می رفتیم چیدن گل لاله وتاجایی که می تونستیم گلارو باپیازش می کندیم وتوی باغ می کاشتیم!

یادتون میاد:گل لاله های خطایی(گل های لاله ی بسیارقشنگ وبزرگ به رنگ قرمزسیروبرگهای درشت که روی برگها ش خطهای قرمزی نقش بسته بود)چقدرخاطرخواه داشت!!

یادتون میاد:گلای لاله ای روکه می چیدیم به صورت دسته های بزرگ،کنارجاده وایمیستادیم وبه مسافرا میفروختیم!البته بعضی ازاوناهم به بهانه ی بوییدن گلا اونا رو ازشیشه ی ماشین ازما می گرفتندودر         می رفتند!!

یادتون میاد:جوز بازی(گردوبازی)!!جوونا باچه شوقی بازی می کردندوماهم نیگا می کردیم،البته یه مدت حسابی کمیته گیرمی داد واونا هم می رفتنم اون پشت مشتا وگوشه کنارابازیشون ادامه میدادند!!!

یادتون میاد:چقدربارون زیادمیومدومعمولارودخونه ی چهل درجریان بود وماهم به تماشا می رفتیم وهم آب بازی!!

یادتون میاد:13بدرچون هنوزاغلب مردم وسیله نقلیه ی نداشتند وخیلی کم بود،پای پیاده یه جایی نزدیکای باغستون می رفتیم وسیزده روبدر        می کردیم!!

یادتون میاد:چیدن سرموک وبلقست به صورت دسته جمعی ودرست کردن وپختن ودورهم خوردن اونا،چه کیفی داشت!

یادتون میاد:این موقع که فصل زاییدن گوسفندا بود،بره های کوچیک وبزغاله های شیطون چقدرنازودیدنی بودند!

منبع:وبلاگ باغستان سلام

 

 

https://t.me/fernovin/15313
موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:
[ شنبه 3 فروردين 1392برچسب:, ] [ 16:40 ] [ علی مرادی ]

 وصیت نامه شهید سید احمد محمودى

 


 

ای شهیدان ، عشق مدیون شماست   ** هرچه ما داریم از خون شماست

 ای شقایق ها و ای آلاله ها      **        دیدگانم دشت مفتون شماست . . .

 

 

( بسم الله الرحمن الرحیم )

‏ولا تحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون   ‏گمان نبرید آنان كه در راه خدا شهید شده اند ، مرده اند . آنها زنده اند و در نزد پروردگار روزى مى خورند  

‏تكلیف ، تكلیف است و باید به نحو احسن انجامش داد . جنگ ، جنگ است و شرف و عزت و دین ما ، در گرو همین جنگ است .

با سلام بر امـــام و امت شهید پرور ایران و سلام بر پدر و مــادر مهربانم ، امیدوارم اگر در طـول عمــر خود ، نسبت به آنان بى احترامى كرده ام ، مرا ببخشند .

از تمام اقوام و همسایگان و رفقا و برادرم برایم حلالیت بطلبید و من به جبهه آمدم و از زندگى دنیا گذشتم تا در آخرت زندگى خوبى داشته باشم و از اسلام و قرآن و مرزهاى میهن اسلامى خود و از خونهایى كه در این راه مقدس از صدر اسلام تاكنون ریخته شده است ، دفاع نمایم و به نداى :

هل من ناصر ینصرنى حسین (ع) كه در هزار و چهارصد سال قبل در كربلا به زبان آورد ، پاسخ گویم .

و از امت حزب الله مى خواهم كه پاسدار خون شهیدان باشند و جبهه ها را خالى نگذارند و از وجود رهبر كبیر انقلاب نهایت استفاده را بنمایند و گوش به فرمان و مطیع امر او باشند .

از برادرم سید محمـــــد مى خـــــواهم كه اگر لیاقت شهـــــادت داشتم و شهید شــــدم در تمامى كارها به پدرمــــان كمك كند و جاى خالى مـــرا در خــــانه پركند و خــــواهرم را از بابت من دیده بوسى نمائید و هر كس بعد از شهـــــــــادتم به شما مراجعه كرد و من به او بدهكار بودم ، بپردازید .

در آخر از دوستانم مى خواهم كه نگذارند اسلحه من به زمین بیفتد .

 

 

 

والسلام   ‏به امید پیروزى نهایى و فتح كربلا   ‏مورخ 18/10/65

 

‏سید احمد محمودى   ‏تیپ ویژه شهداء

https://t.me/fernovin/15313
موضوعات مرتبط: معرفی شهید، ،
برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 29 فروردين 1392برچسب:, ] [ 17:37 ] [ علی مرادی ]

.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

علی مرادی فرزند حاج محمدازروستای امرودکان هستم. هدف از این وبلاگ معرفی روستای قدیمی و زیبای امرودکان می باشد. از همه دوستان وهم ولایتی های محترم تقاضای همکاری دارم.
آرشيو مطالب
ارديبهشت 1399
اسفند 1398 بهمن 1398 شهريور 1398 بهمن 1397 آبان 1397 شهريور 1397 مرداد 1397 تير 1397 ارديبهشت 1397 تير 1396 خرداد 1396 آذر 1395 شهريور 1395 مرداد 1395 تير 1395 خرداد 1395 ارديبهشت 1395 فروردين 1395 اسفند 1394 بهمن 1394 دی 1394 آذر 1394 آبان 1394 مهر 1394 شهريور 1394 مرداد 1394 تير 1394 خرداد 1394 ارديبهشت 1394 فروردين 1394 اسفند 1393 بهمن 1393 دی 1393 آذر 1393 آبان 1393 شهريور 1393 مرداد 1393 تير 1393 خرداد 1393 ارديبهشت 1393 فروردين 1393 اسفند 1392 بهمن 1392 دی 1392 آذر 1392 آبان 1392 شهريور 1392 مرداد 1392 تير 1392 خرداد 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 دی 1391 آذر 1391 آبان 1391 مهر 1391 مرداد 1391 تير 1391 خرداد 1391 ارديبهشت 1391 فروردين 1391 بهمن 1390 دی 1390 ارديبهشت 1390 آبان 1388
امکانات وب