@
روستای امرودکان استان خراسان جنوبی-شهرستان فردوس
| ||
|
يا علي قبر پرستويت کجاست؟
سالروز شهادت جانسوز دخت نبی مکرم اسلام همسر فاتح خیبر مادر سادات حضرت صدیقه طاهره فاطمه ی زهرا سلام اللهعلیها بر تمام ساکنان عالم هستی بویژه شیعیان جهان و ملت شریف ایران تسلیت و تعزیت باد https://t.me/fernovin/15313 برچسبها:
طعم چای و قوری گلدارمان لحظه های ناب بی تکرارمان مادری از جنس باران داشتیم در کنارش خواب آسان داشتیم یا پدر اسطوره دنیای ما قهرمان باور زیبای ما قصه های هر شب مادربزرگ ماجرای بزبز قندی و گرگ غصه هرگز فرصت جولان نداشت خنده های کودکی پایان نداشت هر کسی رنگ خودش بی شیله بود ثروت هر بچه قدری تیله بود ای شریک نان و گردو و پنیر ! همکلاسی ! باز دستم را بگیر مثل تو دیگر کسی یکرنگ نیست آن دل نازت برایم تنگ نیست ؟ حال ما را از کسی پرسیده ای ؟ مثل ما بال و پرت را چیده ای ؟ حسرت پرواز داری در قفس؟ می کشی مشکل در این دنیا نفس؟ سادگی هایت برایت تنگ نیست ؟ رنگ بی رنگیت اسیر رنگ نیست ؟ رنگ دنیایت هنوزم آبی است ؟ آسمان باورت مهتابی است ؟ هرکجایی شعر باران را بخوان ساده باش و باز هم کودک بمان برچسبها: یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبرالیل و النهار یادتون میاد:نزدیکای نوروزچه جنب وجوشی داشتیم،خونه تکونی،شستن قالی های خانگی وپهن کردن روی دیوار،حناکردن دست وسروپا(بزرگترا)وماهم به تقلیداونا ناخن هاوکف دستمونو حنا می زدیم! یادتون میاد:صبح روزعیدرسم بودبا آب زلال درخونه ها(باغ)روآب پاشی می کردند ودرب باغ رو باز میذاشتن ومعتقدبودندروزی میادتوی خونه! یادتون میاد:مثل همین الان، روزاول عید،اول خونه ی بزرگترای فامیل می رفتیم یادتون میاد:یه شعرطنزی بزرگترامی گفتند:عید شمامبارک، دمبه(دم) شماسه چارک!!! یادتون میاد:اسکناسای 5یا10یا20تومنی عیدی می دادندوچقدرخوشحال می شدیم وچقدربدبودوقتی مثلا10یا20تومن عیدی میدادندو می گفتندباهم نصفش کنیدوبچه های بزرگترزرنگی می کردندوسهممون رونمی دادند! یادتون میاد:ازچندوقت مونده به عید براهمدیگه کارت پستال می فرستادیم وچقدربازارش گرم بود! یادتون میاد:میوه مون اناربودوآجیل مون نخودوکشمش وتخمه های محلی(دنه ی تفت دده ی روزگرد،هندونه وخربزه..)وشیرینی مون کلوچه ی محلی(کلمبه) یادتون میاد:تخم مرغ های رنگی که بهمون می دادند! یادتون میاد:یه وقت اوایل جنگ به خاطرشهادت خیلی ازجوونا مردم اغلب عزاداربودندوعیدکم رنگ شده بود! یادتون میاد:برای تعطیلات ازاول کتاب فارسی تاجایی که خونده بودیم برامون مشق می گفتندوکلمات مشکل وحساب و.... وما روزای اول می نشستیم وکلکشو می کندیم تاتعطیلات راحت باشیم! یادتون میاد:می رفتیم چیدن گل لاله وتاجایی که می تونستیم گلارو باپیازش می کندیم وتوی باغ می کاشتیم! یادتون میاد:گل لاله های خطایی(گل های لاله ی بسیارقشنگ وبزرگ به رنگ قرمزسیروبرگهای درشت که روی برگها ش خطهای قرمزی نقش بسته بود)چقدرخاطرخواه داشت!! یادتون میاد:گلای لاله ای روکه می چیدیم به صورت دسته های بزرگ،کنارجاده وایمیستادیم وبه مسافرا میفروختیم!البته بعضی ازاوناهم به بهانه ی بوییدن گلا اونا رو ازشیشه ی ماشین ازما می گرفتندودر می رفتند!! یادتون میاد:جوز بازی(گردوبازی)!!جوونا باچه شوقی بازی می کردندوماهم نیگا می کردیم،البته یه مدت حسابی کمیته گیرمی داد واونا هم می رفتنم اون پشت مشتا وگوشه کنارابازیشون ادامه میدادند!!! یادتون میاد:چقدربارون زیادمیومدومعمولارودخونه ی چهل درجریان بود وماهم به تماشا می رفتیم وهم آب بازی!! یادتون میاد:13بدرچون هنوزاغلب مردم وسیله نقلیه ی نداشتند وخیلی کم بود،پای پیاده یه جایی نزدیکای باغستون می رفتیم وسیزده روبدر می کردیم!! یادتون میاد:چیدن سرموک وبلقست به صورت دسته جمعی ودرست کردن وپختن ودورهم خوردن اونا،چه کیفی داشت! یادتون میاد:این موقع که فصل زاییدن گوسفندا بود،بره های کوچیک وبزغاله های شیطون چقدرنازودیدنی بودند! منبع:وبلاگ باغستان سلام https://t.me/fernovin/15313موضوعات مرتبط: ، ، برچسبها: وصیت نامه شهید سید احمد محمودى
ای شهیدان ، عشق مدیون شماست ** هرچه ما داریم از خون شماست ای شقایق ها و ای آلاله ها ** دیدگانم دشت مفتون شماست . . .
( بسم الله الرحمن الرحیم ) ولا تحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون گمان نبرید آنان كه در راه خدا شهید شده اند ، مرده اند . آنها زنده اند و در نزد پروردگار روزى مى خورند تكلیف ، تكلیف است و باید به نحو احسن انجامش داد . جنگ ، جنگ است و شرف و عزت و دین ما ، در گرو همین جنگ است . با سلام بر امـــام و امت شهید پرور ایران و سلام بر پدر و مــادر مهربانم ، امیدوارم اگر در طـول عمــر خود ، نسبت به آنان بى احترامى كرده ام ، مرا ببخشند . از تمام اقوام و همسایگان و رفقا و برادرم برایم حلالیت بطلبید و من به جبهه آمدم و از زندگى دنیا گذشتم تا در آخرت زندگى خوبى داشته باشم و از اسلام و قرآن و مرزهاى میهن اسلامى خود و از خونهایى كه در این راه مقدس از صدر اسلام تاكنون ریخته شده است ، دفاع نمایم و به نداى : هل من ناصر ینصرنى حسین (ع) كه در هزار و چهارصد سال قبل در كربلا به زبان آورد ، پاسخ گویم . و از امت حزب الله مى خواهم كه پاسدار خون شهیدان باشند و جبهه ها را خالى نگذارند و از وجود رهبر كبیر انقلاب نهایت استفاده را بنمایند و گوش به فرمان و مطیع امر او باشند . از برادرم سید محمـــــد مى خـــــواهم كه اگر لیاقت شهـــــادت داشتم و شهید شــــدم در تمامى كارها به پدرمــــان كمك كند و جاى خالى مـــرا در خــــانه پركند و خــــواهرم را از بابت من دیده بوسى نمائید و هر كس بعد از شهـــــــــادتم به شما مراجعه كرد و من به او بدهكار بودم ، بپردازید . در آخر از دوستانم مى خواهم كه نگذارند اسلحه من به زمین بیفتد .
والسلام به امید پیروزى نهایى و فتح كربلا مورخ 18/10/65
سید احمد محمودى تیپ ویژه شهداء https://t.me/fernovin/15313موضوعات مرتبط: معرفی شهید، ، برچسبها: يا علي قبر پرستويت کجاست؟
سالروز شهادت جانسوز دخت نبی مکرم اسلام همسر فاتح خیبر مادر سادات حضرت صدیقه طاهره فاطمه ی زهرا سلام اللهعلیها بر تمام ساکنان عالم هستی بویژه شیعیان جهان و ملت شریف ایران تسلیت و تعزیت باد https://t.me/fernovin/15313 برچسبها:
طعم چای و قوری گلدارمان لحظه های ناب بی تکرارمان مادری از جنس باران داشتیم در کنارش خواب آسان داشتیم یا پدر اسطوره دنیای ما قهرمان باور زیبای ما قصه های هر شب مادربزرگ ماجرای بزبز قندی و گرگ غصه هرگز فرصت جولان نداشت خنده های کودکی پایان نداشت هر کسی رنگ خودش بی شیله بود ثروت هر بچه قدری تیله بود ای شریک نان و گردو و پنیر ! همکلاسی ! باز دستم را بگیر مثل تو دیگر کسی یکرنگ نیست آن دل نازت برایم تنگ نیست ؟ حال ما را از کسی پرسیده ای ؟ مثل ما بال و پرت را چیده ای ؟ حسرت پرواز داری در قفس؟ می کشی مشکل در این دنیا نفس؟ سادگی هایت برایت تنگ نیست ؟ رنگ بی رنگیت اسیر رنگ نیست ؟ رنگ دنیایت هنوزم آبی است ؟ آسمان باورت مهتابی است ؟ هرکجایی شعر باران را بخوان ساده باش و باز هم کودک بمان برچسبها: یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبرالیل و النهار یادتون میاد:نزدیکای نوروزچه جنب وجوشی داشتیم،خونه تکونی،شستن قالی های خانگی وپهن کردن روی دیوار،حناکردن دست وسروپا(بزرگترا)وماهم به تقلیداونا ناخن هاوکف دستمونو حنا می زدیم! یادتون میاد:صبح روزعیدرسم بودبا آب زلال درخونه ها(باغ)روآب پاشی می کردند ودرب باغ رو باز میذاشتن ومعتقدبودندروزی میادتوی خونه! یادتون میاد:مثل همین الان، روزاول عید،اول خونه ی بزرگترای فامیل می رفتیم یادتون میاد:یه شعرطنزی بزرگترامی گفتند:عید شمامبارک، دمبه(دم) شماسه چارک!!! یادتون میاد:اسکناسای 5یا10یا20تومنی عیدی می دادندوچقدرخوشحال می شدیم وچقدربدبودوقتی مثلا10یا20تومن عیدی میدادندو می گفتندباهم نصفش کنیدوبچه های بزرگترزرنگی می کردندوسهممون رونمی دادند! یادتون میاد:ازچندوقت مونده به عید براهمدیگه کارت پستال می فرستادیم وچقدربازارش گرم بود! یادتون میاد:میوه مون اناربودوآجیل مون نخودوکشمش وتخمه های محلی(دنه ی تفت دده ی روزگرد،هندونه وخربزه..)وشیرینی مون کلوچه ی محلی(کلمبه) یادتون میاد:تخم مرغ های رنگی که بهمون می دادند! یادتون میاد:یه وقت اوایل جنگ به خاطرشهادت خیلی ازجوونا مردم اغلب عزاداربودندوعیدکم رنگ شده بود! یادتون میاد:برای تعطیلات ازاول کتاب فارسی تاجایی که خونده بودیم برامون مشق می گفتندوکلمات مشکل وحساب و.... وما روزای اول می نشستیم وکلکشو می کندیم تاتعطیلات راحت باشیم! یادتون میاد:می رفتیم چیدن گل لاله وتاجایی که می تونستیم گلارو باپیازش می کندیم وتوی باغ می کاشتیم! یادتون میاد:گل لاله های خطایی(گل های لاله ی بسیارقشنگ وبزرگ به رنگ قرمزسیروبرگهای درشت که روی برگها ش خطهای قرمزی نقش بسته بود)چقدرخاطرخواه داشت!! یادتون میاد:گلای لاله ای روکه می چیدیم به صورت دسته های بزرگ،کنارجاده وایمیستادیم وبه مسافرا میفروختیم!البته بعضی ازاوناهم به بهانه ی بوییدن گلا اونا رو ازشیشه ی ماشین ازما می گرفتندودر می رفتند!! یادتون میاد:جوز بازی(گردوبازی)!!جوونا باچه شوقی بازی می کردندوماهم نیگا می کردیم،البته یه مدت حسابی کمیته گیرمی داد واونا هم می رفتنم اون پشت مشتا وگوشه کنارابازیشون ادامه میدادند!!! یادتون میاد:چقدربارون زیادمیومدومعمولارودخونه ی چهل درجریان بود وماهم به تماشا می رفتیم وهم آب بازی!! یادتون میاد:13بدرچون هنوزاغلب مردم وسیله نقلیه ی نداشتند وخیلی کم بود،پای پیاده یه جایی نزدیکای باغستون می رفتیم وسیزده روبدر می کردیم!! یادتون میاد:چیدن سرموک وبلقست به صورت دسته جمعی ودرست کردن وپختن ودورهم خوردن اونا،چه کیفی داشت! یادتون میاد:این موقع که فصل زاییدن گوسفندا بود،بره های کوچیک وبزغاله های شیطون چقدرنازودیدنی بودند! منبع:وبلاگ باغستان سلام https://t.me/fernovin/15313موضوعات مرتبط: ، ، برچسبها: وصیت نامه شهید سید احمد محمودى
ای شهیدان ، عشق مدیون شماست ** هرچه ما داریم از خون شماست ای شقایق ها و ای آلاله ها ** دیدگانم دشت مفتون شماست . . .
( بسم الله الرحمن الرحیم ) ولا تحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون گمان نبرید آنان كه در راه خدا شهید شده اند ، مرده اند . آنها زنده اند و در نزد پروردگار روزى مى خورند تكلیف ، تكلیف است و باید به نحو احسن انجامش داد . جنگ ، جنگ است و شرف و عزت و دین ما ، در گرو همین جنگ است . با سلام بر امـــام و امت شهید پرور ایران و سلام بر پدر و مــادر مهربانم ، امیدوارم اگر در طـول عمــر خود ، نسبت به آنان بى احترامى كرده ام ، مرا ببخشند . از تمام اقوام و همسایگان و رفقا و برادرم برایم حلالیت بطلبید و من به جبهه آمدم و از زندگى دنیا گذشتم تا در آخرت زندگى خوبى داشته باشم و از اسلام و قرآن و مرزهاى میهن اسلامى خود و از خونهایى كه در این راه مقدس از صدر اسلام تاكنون ریخته شده است ، دفاع نمایم و به نداى : هل من ناصر ینصرنى حسین (ع) كه در هزار و چهارصد سال قبل در كربلا به زبان آورد ، پاسخ گویم . و از امت حزب الله مى خواهم كه پاسدار خون شهیدان باشند و جبهه ها را خالى نگذارند و از وجود رهبر كبیر انقلاب نهایت استفاده را بنمایند و گوش به فرمان و مطیع امر او باشند . از برادرم سید محمـــــد مى خـــــواهم كه اگر لیاقت شهـــــادت داشتم و شهید شــــدم در تمامى كارها به پدرمــــان كمك كند و جاى خالى مـــرا در خــــانه پركند و خــــواهرم را از بابت من دیده بوسى نمائید و هر كس بعد از شهـــــــــادتم به شما مراجعه كرد و من به او بدهكار بودم ، بپردازید . در آخر از دوستانم مى خواهم كه نگذارند اسلحه من به زمین بیفتد .
والسلام به امید پیروزى نهایى و فتح كربلا مورخ 18/10/65
سید احمد محمودى تیپ ویژه شهداء https://t.me/fernovin/15313موضوعات مرتبط: معرفی شهید، ، برچسبها:
طعم چای و قوری گلدارمان لحظه های ناب بی تکرارمان مادری از جنس باران داشتیم در کنارش خواب آسان داشتیم یا پدر اسطوره دنیای ما قهرمان باور زیبای ما قصه های هر شب مادربزرگ ماجرای بزبز قندی و گرگ غصه هرگز فرصت جولان نداشت خنده های کودکی پایان نداشت هر کسی رنگ خودش بی شیله بود ثروت هر بچه قدری تیله بود ای شریک نان و گردو و پنیر ! همکلاسی ! باز دستم را بگیر مثل تو دیگر کسی یکرنگ نیست آن دل نازت برایم تنگ نیست ؟ حال ما را از کسی پرسیده ای ؟ مثل ما بال و پرت را چیده ای ؟ حسرت پرواز داری در قفس؟ می کشی مشکل در این دنیا نفس؟ سادگی هایت برایت تنگ نیست ؟ رنگ بی رنگیت اسیر رنگ نیست ؟ رنگ دنیایت هنوزم آبی است ؟ آسمان باورت مهتابی است ؟ هرکجایی شعر باران را بخوان ساده باش و باز هم کودک بمان برچسبها:
یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبرالیل و النهار یادتون میاد:نزدیکای نوروزچه جنب وجوشی داشتیم،خونه تکونی،شستن قالی های خانگی وپهن کردن روی دیوار،حناکردن دست وسروپا(بزرگترا)وماهم به تقلیداونا ناخن هاوکف دستمونو حنا می زدیم! یادتون میاد:صبح روزعیدرسم بودبا آب زلال درخونه ها(باغ)روآب پاشی می کردند ودرب باغ رو باز میذاشتن ومعتقدبودندروزی میادتوی خونه! یادتون میاد:مثل همین الان، روزاول عید،اول خونه ی بزرگترای فامیل می رفتیم یادتون میاد:یه شعرطنزی بزرگترامی گفتند:عید شمامبارک، دمبه(دم) شماسه چارک!!! یادتون میاد:اسکناسای 5یا10یا20تومنی عیدی می دادندوچقدرخوشحال می شدیم وچقدربدبودوقتی مثلا10یا20تومن عیدی میدادندو می گفتندباهم نصفش کنیدوبچه های بزرگترزرنگی می کردندوسهممون رونمی دادند! یادتون میاد:ازچندوقت مونده به عید براهمدیگه کارت پستال می فرستادیم وچقدربازارش گرم بود! یادتون میاد:میوه مون اناربودوآجیل مون نخودوکشمش وتخمه های محلی(دنه ی تفت دده ی روزگرد،هندونه وخربزه..)وشیرینی مون کلوچه ی محلی(کلمبه) یادتون میاد:تخم مرغ های رنگی که بهمون می دادند! یادتون میاد:یه وقت اوایل جنگ به خاطرشهادت خیلی ازجوونا مردم اغلب عزاداربودندوعیدکم رنگ شده بود! یادتون میاد:برای تعطیلات ازاول کتاب فارسی تاجایی که خونده بودیم برامون مشق می گفتندوکلمات مشکل وحساب و.... وما روزای اول می نشستیم وکلکشو می کندیم تاتعطیلات راحت باشیم! یادتون میاد:می رفتیم چیدن گل لاله وتاجایی که می تونستیم گلارو باپیازش می کندیم وتوی باغ می کاشتیم! یادتون میاد:گل لاله های خطایی(گل های لاله ی بسیارقشنگ وبزرگ به رنگ قرمزسیروبرگهای درشت که روی برگها ش خطهای قرمزی نقش بسته بود)چقدرخاطرخواه داشت!! یادتون میاد:گلای لاله ای روکه می چیدیم به صورت دسته های بزرگ،کنارجاده وایمیستادیم وبه مسافرا میفروختیم!البته بعضی ازاوناهم به بهانه ی بوییدن گلا اونا رو ازشیشه ی ماشین ازما می گرفتندودر می رفتند!! یادتون میاد:جوز بازی(گردوبازی)!!جوونا باچه شوقی بازی می کردندوماهم نیگا می کردیم،البته یه مدت حسابی کمیته گیرمی داد واونا هم می رفتنم اون پشت مشتا وگوشه کنارابازیشون ادامه میدادند!!! یادتون میاد:چقدربارون زیادمیومدومعمولارودخونه ی چهل درجریان بود وماهم به تماشا می رفتیم وهم آب بازی!! یادتون میاد:13بدرچون هنوزاغلب مردم وسیله نقلیه ی نداشتند وخیلی کم بود،پای پیاده یه جایی نزدیکای باغستون می رفتیم وسیزده روبدر می کردیم!! یادتون میاد:چیدن سرموک وبلقست به صورت دسته جمعی ودرست کردن وپختن ودورهم خوردن اونا،چه کیفی داشت! یادتون میاد:این موقع که فصل زاییدن گوسفندا بود،بره های کوچیک وبزغاله های شیطون چقدرنازودیدنی بودند! منبع:وبلاگ باغستان سلام
https://t.me/fernovin/15313 موضوعات مرتبط: ، ، برچسبها: وصیت نامه شهید سید احمد محمودى
ای شهیدان ، عشق مدیون شماست ** هرچه ما داریم از خون شماست ای شقایق ها و ای آلاله ها ** دیدگانم دشت مفتون شماست . . .
( بسم الله الرحمن الرحیم ) ولا تحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون گمان نبرید آنان كه در راه خدا شهید شده اند ، مرده اند . آنها زنده اند و در نزد پروردگار روزى مى خورند تكلیف ، تكلیف است و باید به نحو احسن انجامش داد . جنگ ، جنگ است و شرف و عزت و دین ما ، در گرو همین جنگ است . با سلام بر امـــام و امت شهید پرور ایران و سلام بر پدر و مــادر مهربانم ، امیدوارم اگر در طـول عمــر خود ، نسبت به آنان بى احترامى كرده ام ، مرا ببخشند . از تمام اقوام و همسایگان و رفقا و برادرم برایم حلالیت بطلبید و من به جبهه آمدم و از زندگى دنیا گذشتم تا در آخرت زندگى خوبى داشته باشم و از اسلام و قرآن و مرزهاى میهن اسلامى خود و از خونهایى كه در این راه مقدس از صدر اسلام تاكنون ریخته شده است ، دفاع نمایم و به نداى : هل من ناصر ینصرنى حسین (ع) كه در هزار و چهارصد سال قبل در كربلا به زبان آورد ، پاسخ گویم . و از امت حزب الله مى خواهم كه پاسدار خون شهیدان باشند و جبهه ها را خالى نگذارند و از وجود رهبر كبیر انقلاب نهایت استفاده را بنمایند و گوش به فرمان و مطیع امر او باشند . از برادرم سید محمـــــد مى خـــــواهم كه اگر لیاقت شهـــــادت داشتم و شهید شــــدم در تمامى كارها به پدرمــــان كمك كند و جاى خالى مـــرا در خــــانه پركند و خــــواهرم را از بابت من دیده بوسى نمائید و هر كس بعد از شهـــــــــادتم به شما مراجعه كرد و من به او بدهكار بودم ، بپردازید . در آخر از دوستانم مى خواهم كه نگذارند اسلحه من به زمین بیفتد .
والسلام به امید پیروزى نهایى و فتح كربلا مورخ 18/10/65
سید احمد محمودى تیپ ویژه شهداء https://t.me/fernovin/15313موضوعات مرتبط: معرفی شهید، ، برچسبها:
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |