@
روستای امرودکان استان خراسان جنوبی-شهرستان فردوس
| ||
|
هوا سرد است و برف شدیدی باریدن گرفته است .درکوچه غیر از سکوت و سیاهی چیزی به چشم نیامده و به گوشت نمی رسد. گاه گداری از پنجره به کوچه سرک می کشی و در کورسوی نور تیر چراغ برق میزان ریزش برف و شدت آنرا بررسی می کنی. کتری غل می زند ناگهان صدای کلون درب خانه بلند می شود. پیرمردی با صدای ( یا الله یا الله، دَ سراهه؟؟).... کلیدون درب را کل کاوش می کند. صدا بر می آوری (که در از خِزِه ته دَبسته است صَبِر کُنه تا بیویوم). می روی درب را باز می کنی هفت هشت نفری آمده اند چراغو....در چشم به هم زدنی روی کرسی را می بینی که یک سینی پر شده است از ظرفهای کِشته و خَستَک و بادوم و مغز بادوم شور و نخاد و کشمش و کشته شفتالو پوست کرده و سنجد ویک کاسه هم لوچار آورده اند.آبنبات رنگین هم آورده اند.پوچیده ها که توسط مادو سه نفردر پنج دقیقه تمام می شود. و ازآن بیسکوئیت های کوچک بود که رویش چندبرآمدگی کوچک داشت یادتان آمد؟؟؟ و... یکی بیرون از کرسی با دسته گز کف ها را شور می دهد.پیرمرد از کنارش کتابهایی را که آورده برمی دارد. کتاب طوفان(طوفان البکاء) و حسین کُرد شبستری و شاهنامه و .....شروع می کند به خواندن صفحاتی از حسین کُرد،دراین بین کشته انجیری زرد را برداشته در دهان می گذارد و مکث کوتاهی می کند. ماکوچکتر ها که دو سه نفری هستیم کاسه ای که کنو(شاهدانه) بو داده داردکنوهایش را با لوله خودکار نوبتی می خوریم.بزرگترها گوش فرا داده اند به آن پیرمرد.دخترها چهار پنج نفری یک قل دو قل بازی می کنند و خیلی سروصدا نمی کنند.دو کودک گلگلیسی را در یک سینی می چرخانند و هی به چراغ والُری که درآن نزدیکی است و یک کتری و قوری برفرازش با صدا می جوشد نزدیک می شوند و مادرهایشان به آنها غُرمی زنند ( بیا هی بر ای بچه).کف ها آماده شده و حالا نوبت تعریف های خودمانی است ازکشاورزی و آبداری و ....تافکر برف روبی فردا. یکی می گوید اگر چنی دُل دُل ببارد تا ضبح نیم متر خواهد بارید و..... پاسی از شب گذشته است و برف همچنان پَت پَت می بارد و چراغونی ها برمی خیزند و می روند.....با آنها به پایین میروی تا دوباره درب را ببندی رد گامهایشان در چند ثانیه با برف پوشیده می شود.تَریت ها را بایستی درسبدی جیری می ریختی و سبدش را در آخور گاو میگذاشتی تا پوز به آن نزند و بریزدآنها را.خر هم فیک فیک می کند و آب می خواهد.با صدای پایت خروس خیال می کند سحر شده آوازی برمی آورد و بالی برهم می زند.. منبع :وبلاگ خانیک https://t.me/fernovin/15313موضوعات مرتبط: ، ، ، برچسبها: نامگذاری اماکن ،چشمه ها، کوه ها و دشت ها درامرودکان پیشینه ای کهن و قدیمی دارد. هریک از این نامها برای خود 1-تگ قوروتو 2-تگ قوچو 3-تگ خرسنگ 4-تگ سیه 5-مون ته رود 6-چشمه رحمت 7-چشمه بیدو 8-چشمه نظر(البته تازگی به اکبر آباد تغییر کرده است) 9-چشمه برجلی 10-چشمه اصغر 11-شاباد 12-کلاته حجی حبیب 13-کلاته سیدو 14-بنگوینو 15-تگ ولی 16-میتی خور 17-دهن تگ 18-پی چنار 19-کلاته آقاحسین 20-سر اَو بالا 21-تگ توتی 22-پی چرخ تَته 23-سوفی غربتو 24-فتون امریکهَ 25-ترمیی 26-سرقلعه نام هایی که آقای محموداحمدی یاد آوری کردند 1-تك تودي بعضی از اسامی فراموش شده که آقامصطفی گفتن: موضوعات مرتبط: ، آشنايي با روستا، ، برچسبها: هوا سرد است و برف شدیدی باریدن گرفته است .درکوچه غیر از سکوت و سیاهی چیزی به چشم نیامده و به گوشت نمی رسد. گاه گداری از پنجره به کوچه سرک می کشی و در کورسوی نور تیر چراغ برق میزان ریزش برف و شدت آنرا بررسی می کنی. کتری غل می زند ناگهان صدای کلون درب خانه بلند می شود. پیرمردی با صدای ( یا الله یا الله، دَ سراهه؟؟).... کلیدون درب را کل کاوش می کند. صدا بر می آوری (که در از خِزِه ته دَبسته است صَبِر کُنه تا بیویوم). می روی درب را باز می کنی هفت هشت نفری آمده اند چراغو....در چشم به هم زدنی روی کرسی را می بینی که یک سینی پر شده است از ظرفهای کِشته و خَستَک و بادوم و مغز بادوم شور و نخاد و کشمش و کشته شفتالو پوست کرده و سنجد ویک کاسه هم لوچار آورده اند.آبنبات رنگین هم آورده اند.پوچیده ها که توسط مادو سه نفردر پنج دقیقه تمام می شود. و ازآن بیسکوئیت های کوچک بود که رویش چندبرآمدگی کوچک داشت یادتان آمد؟؟؟ و... یکی بیرون از کرسی با دسته گز کف ها را شور می دهد.پیرمرد از کنارش کتابهایی را که آورده برمی دارد. کتاب طوفان(طوفان البکاء) و حسین کُرد شبستری و شاهنامه و .....شروع می کند به خواندن صفحاتی از حسین کُرد،دراین بین کشته انجیری زرد را برداشته در دهان می گذارد و مکث کوتاهی می کند. ماکوچکتر ها که دو سه نفری هستیم کاسه ای که کنو(شاهدانه) بو داده داردکنوهایش را با لوله خودکار نوبتی می خوریم.بزرگترها گوش فرا داده اند به آن پیرمرد.دخترها چهار پنج نفری یک قل دو قل بازی می کنند و خیلی سروصدا نمی کنند.دو کودک گلگلیسی را در یک سینی می چرخانند و هی به چراغ والُری که درآن نزدیکی است و یک کتری و قوری برفرازش با صدا می جوشد نزدیک می شوند و مادرهایشان به آنها غُرمی زنند ( بیا هی بر ای بچه).کف ها آماده شده و حالا نوبت تعریف های خودمانی است ازکشاورزی و آبداری و ....تافکر برف روبی فردا. یکی می گوید اگر چنی دُل دُل ببارد تا ضبح نیم متر خواهد بارید و..... پاسی از شب گذشته است و برف همچنان پَت پَت می بارد و چراغونی ها برمی خیزند و می روند.....با آنها به پایین میروی تا دوباره درب را ببندی رد گامهایشان در چند ثانیه با برف پوشیده می شود.تَریت ها را بایستی درسبدی جیری می ریختی و سبدش را در آخور گاو میگذاشتی تا پوز به آن نزند و بریزدآنها را.خر هم فیک فیک می کند و آب می خواهد.با صدای پایت خروس خیال می کند سحر شده آوازی برمی آورد و بالی برهم می زند.. منبع :وبلاگ خانیک https://t.me/fernovin/15313موضوعات مرتبط: ، ، ، برچسبها: نامگذاری اماکن ،چشمه ها، کوه ها و دشت ها درامرودکان پیشینه ای کهن و قدیمی دارد. هریک از این نامها برای خود 1-تگ قوروتو 2-تگ قوچو 3-تگ خرسنگ 4-تگ سیه 5-مون ته رود 6-چشمه رحمت 7-چشمه بیدو 8-چشمه نظر(البته تازگی به اکبر آباد تغییر کرده است) 9-چشمه برجلی 10-چشمه اصغر 11-شاباد 12-کلاته حجی حبیب 13-کلاته سیدو 14-بنگوینو 15-تگ ولی 16-میتی خور 17-دهن تگ 18-پی چنار 19-کلاته آقاحسین 20-سر اَو بالا 21-تگ توتی 22-پی چرخ تَته 23-سوفی غربتو 24-فتون امریکهَ 25-ترمیی 26-سرقلعه نام هایی که آقای محموداحمدی یاد آوری کردند 1-تك تودي بعضی از اسامی فراموش شده که آقامصطفی گفتن: موضوعات مرتبط: ، آشنايي با روستا، ، برچسبها: هوا سرد است و برف شدیدی باریدن گرفته است .درکوچه غیر از سکوت و سیاهی چیزی به چشم نیامده و به گوشت نمی رسد. گاه گداری از پنجره به کوچه سرک می کشی و در کورسوی نور تیر چراغ برق میزان ریزش برف و شدت آنرا بررسی می کنی. کتری غل می زند ناگهان صدای کلون درب خانه بلند می شود. پیرمردی با صدای ( یا الله یا الله، دَ سراهه؟؟)....
کلیدون درب را کل کاوش می کند. صدا بر می آوری (که در از خِزِه ته دَبسته است صَبِر کُنه تا بیویوم). می روی درب را باز می کنی هفت هشت نفری آمده اند چراغو....در چشم به هم زدنی روی کرسی را می بینی که یک سینی پر شده است از ظرفهای کِشته و خَستَک و بادوم و مغز بادوم شور و نخاد و کشمش و کشته شفتالو پوست کرده و سنجد ویک کاسه هم لوچار آورده اند.آبنبات رنگین هم آورده اند.پوچیده ها که توسط مادو سه نفردر پنج دقیقه تمام می شود. و ازآن بیسکوئیت های کوچک بود که رویش چندبرآمدگی کوچک داشت یادتان آمد؟؟؟ و...
یکی بیرون از کرسی با دسته گز کف ها را شور می دهد.پیرمرد از کنارش کتابهایی را که آورده برمی دارد. کتاب طوفان(طوفان البکاء) و حسین کُرد شبستری و شاهنامه و .....شروع می کند به خواندن صفحاتی از حسین کُرد،دراین بین کشته انجیری زرد را برداشته در دهان می گذارد و مکث کوتاهی می کند. ماکوچکتر ها که دو سه نفری هستیم کاسه ای که کنو(شاهدانه) بو داده داردکنوهایش را با لوله خودکار نوبتی می خوریم.بزرگترها گوش فرا داده اند به آن پیرمرد.دخترها چهار پنج نفری یک قل دو قل بازی می کنند و خیلی سروصدا نمی کنند.دو کودک گلگلیسی را در یک سینی می چرخانند و هی به چراغ والُری که درآن نزدیکی است و یک کتری و قوری برفرازش با صدا می جوشد نزدیک می شوند و مادرهایشان به آنها غُرمی زنند ( بیا هی بر ای بچه).کف ها آماده شده و حالا نوبت تعریف های خودمانی است ازکشاورزی و آبداری و ....تافکر برف روبی فردا. یکی می گوید اگر چنی دُل دُل ببارد تا ضبح نیم متر خواهد بارید و.....
پاسی از شب گذشته است و برف همچنان پَت پَت می بارد و چراغونی ها برمی خیزند و می روند.....با آنها به پایین میروی تا دوباره درب را ببندی رد گامهایشان در چند ثانیه با برف پوشیده می شود.تَریت ها را بایستی درسبدی جیری می ریختی و سبدش را در آخور گاو میگذاشتی تا پوز به آن نزند و بریزدآنها را.خر هم فیک فیک می کند و آب می خواهد.با صدای پایت خروس خیال می کند سحر شده آوازی برمی آورد و بالی برهم می زند.. منبع :وبلاگ خانیک https://t.me/fernovin/15313موضوعات مرتبط: ، ، ، برچسبها: نامگذاری اماکن ،چشمه ها ، کوه ها و دشت ها در امرودکان پیشینه ای کهن و قدیمی دارد. هریک از این نامها برای خود 1-تگ قوروتو 2-تگ قوچو 3-تگ خرسنگ 4-تگ سیه 5-مون ته رود 6-چشمه رحمت 7-چشمه بیدو 8-چشمه نظر(البته تازگی به اکبر آباد تغییر کرده است) 9-چشمه برجلی 10-چشمه اصغر 11-شاباد 12-کلاته حجی حبیب 13-کلاته سیدو 14-بنگوینو 15-تگ ولی 16-میتی خور 17-دهن تگ 18-پی چنار 19-کلاته آقاحسین 20-سر اَو بالا 21-تگ توتی 22-پی چرخ تَته 23-سوفی غربتو 24-فتون امریکهَ 25-ترمیی 26-سرقلعه نام هایی که آقای محموداحمدی یاد آوری کردند 1-تك تودي بعضی از اسامی فراموش شده که آقامصطفی گفتن: موضوعات مرتبط: ، آشنايي با روستا، ، برچسبها:
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |