*** شهید سید احمدمحمودی:دوستانم،نگذارید اسلحه من زمین بیفتد***به وبلاگ روستای امرودکان خوش آمدید***
@

روستای امرودکان
استان خراسان جنوبی-شهرستان فردوس 
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان روستای امرودکان و آدرس amrodkan.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





 

یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبرالیل و النهار
یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال
حلول سال نو و بهار پرطراوت را که نشانه قدرت لایزال الهی و تجدید حیات طبیعت می باشد
رابه تمامی عزیزان تبریک و تهنیت عرض نموده و سالی سرشار از برکت و معنویت
را ازدرگاه خداوند متعال و سبحان برای شماعزیزان مسئلت مینماییم

یادتون میاد:نزدیکای نوروزچه جنب وجوشی داشتیم،خونه تکونی،شستن قالی های خانگی وپهن کردن روی دیوار،حناکردن دست وسروپا(بزرگترا)وماهم به تقلیداونا ناخن هاوکف دستمونو حنا می زدیم!

یادتون میاد:صبح روزعیدرسم بودبا آب زلال درخونه ها(باغ)روآب پاشی   می کردند ودرب باغ رو باز میذاشتن ومعتقدبودندروزی میادتوی خونه!

یادتون میاد:مثل همین الان، روزاول عید،اول خونه ی بزرگترای فامیل     می رفتیم

یادتون میاد:یه شعرطنزی بزرگترامی گفتند:عید شمامبارک، دمبه(دم) شماسه چارک!!!

یادتون میاد:اسکناسای 5یا10یا20تومنی عیدی می دادندوچقدرخوشحال می شدیم وچقدربدبودوقتی مثلا10یا20تومن عیدی میدادندو              می گفتندباهم نصفش کنیدوبچه های بزرگترزرنگی می کردندوسهممون رونمی دادند!

یادتون میاد:ازچندوقت مونده به عید براهمدیگه کارت پستال می فرستادیم وچقدربازارش گرم بود!

یادتون میاد:میوه مون اناربودوآجیل مون نخودوکشمش وتخمه های محلی(دنه ی تفت دده ی روزگرد،هندونه وخربزه..)وشیرینی مون کلوچه ی محلی(کلمبه)

یادتون میاد:تخم مرغ های رنگی که بهمون می دادند!

یادتون میاد:یه وقت اوایل جنگ به خاطرشهادت خیلی ازجوونا مردم اغلب عزاداربودندوعیدکم رنگ شده بود!

یادتون میاد:برای تعطیلات ازاول کتاب فارسی تاجایی که خونده بودیم برامون مشق می گفتندوکلمات مشکل وحساب و.... وما روزای اول      می نشستیم وکلکشو می کندیم تاتعطیلات راحت باشیم!

یادتون میاد:می رفتیم چیدن گل لاله وتاجایی که می تونستیم گلارو باپیازش می کندیم وتوی باغ می کاشتیم!

یادتون میاد:گل لاله های خطایی(گل های لاله ی بسیارقشنگ وبزرگ به رنگ قرمزسیروبرگهای درشت که روی برگها ش خطهای قرمزی نقش بسته بود)چقدرخاطرخواه داشت!!

یادتون میاد:گلای لاله ای روکه می چیدیم به صورت دسته های بزرگ،کنارجاده وایمیستادیم وبه مسافرا میفروختیم!البته بعضی ازاوناهم به بهانه ی بوییدن گلا اونا رو ازشیشه ی ماشین ازما می گرفتندودر         می رفتند!!

یادتون میاد:جوز بازی(گردوبازی)!!جوونا باچه شوقی بازی می کردندوماهم نیگا می کردیم،البته یه مدت حسابی کمیته گیرمی داد واونا هم می رفتنم اون پشت مشتا وگوشه کنارابازیشون ادامه میدادند!!!

یادتون میاد:چقدربارون زیادمیومدومعمولارودخونه ی چهل درجریان بود وماهم به تماشا می رفتیم وهم آب بازی!!

یادتون میاد:13بدرچون هنوزاغلب مردم وسیله نقلیه ی نداشتند وخیلی کم بود،پای پیاده یه جایی نزدیکای باغستون می رفتیم وسیزده روبدر        می کردیم!!

یادتون میاد:چیدن سرموک وبلقست به صورت دسته جمعی ودرست کردن وپختن ودورهم خوردن اونا،چه کیفی داشت!

یادتون میاد:این موقع که فصل زاییدن گوسفندا بود،بره های کوچیک وبزغاله های شیطون چقدرنازودیدنی بودند!

منبع:وبلاگ باغستان سلام

 

 

https://t.me/fernovin/15313
موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:
[ شنبه 3 فروردين 1392برچسب:, ] [ 16:40 ] [ علی مرادی ]

شب نشيني (چراغو)  يكي ازرسوم بسيار زيباي روستاي امرودکان ميباشد،مراسم چراغو بدين صورت است كه نزديك غروب آفتاب قاصدي رابه خانه يكي ازاقوام ميفرستند كه برود و بپرسد كه آيادرخانه خواهند بود كه بروند به چراغو يا احتمالا نخواهند بود، اگراجازه دادند پس از نمازمغرب وعشا و صرف شام تمام اهل خانه ( پدر، مادر و فرزندان ) وحتي يكي دوخانواده ديگر همه باهم به خانه ميزبان رفته وتاپاسي از شب كه البته بعضي مواقع تانيمه هاي شب هم ادامه دارد مشغول شب نشيني ميشوند، دراين مراسم معمولا  مردها باهمديگر دررابطه باكارروزانه ، كشاورزي ويااحيانا اتفاقاتي كه درروستا وروستاهاي اطراف افتاده صحبت ميكنند، خانمهانيز در رابطه باكارخودشان باهمديگر سرگرم صحبت هستندو بچه هانيز تاآخروقت باهمديگر درگير بازي ميباشند، درحين شب نشيني توسط ميزبا ن ازميهمانان باچاي ، آجيل وميوه پذيرائي ميشودـ ، البته در دو سه دهه قبل مراسم شب نشيني در روستاي ما بيشتر و ساده تر از زمان حاضر  برگزار ميشد ، تمام اهل جمع به دور چراغ فانوس ياچراغ لامپا و به ندرت چراغ طوري حلقه زده و صاحبخانه استكانهاي كوچك چاي را بر روي نلبكي نهاده و آنرا بصورت منظم بر روي  مجمعه( سيني بزرگ وگرد) گذاشته و بين شب نشينها تقسيم ميكرد، دراين شبهابيشتر كشته توت ، كشته انجير و كشته زرد آلو جهت پذيرائي مورد استفاده قرار ميگرفت و گاهي چاشني خرما نيز بدان اضافه ميشد، (كشته = برگه )و دراكثر شب نشينيها يكي ازحاضرين درمجلس كه تسلط كامل داشت افسانه هاي قديمي مثل افسانه گو  زرد(گاو زرد) ، دو برادر ، ليلي ومجنون و۰۰۰ رابراي حضار نقل كرده وياكتابهاي قديمي را براي سايرين ميخواند و درحقيقت تنها صدايي كه فضا راميشكافت صداي نقال داستان بود و بقيه اهل مجلس در سكوت كامل بسر برده وگوش فرا ميدادند بعضي اوقات صدای خانم صاحبخانه که چایی تعارف ميكرد نيزدر فضاي اطاق طنين انداز ميشد داستان كه به پايان ميرسيد پاسي از شب ميگذشت و مي بايست شب نشيني تعطيل ميشد تازودتربخوابند و براي كاركشاورزي فردا صبح آماده باشند، درحقيقت چراغو بهانه اي بود كه اقوام وخويشان بيشتر همديگر راملاقات نموده واز حال همديگر باخبر شوند ودرحقيقت درطي يك هفته تمام قومان ، خويشان ، دوستان ورفيقان همديگر راملاقات كرده و صله رحمي بجا آورده بودندكه اميدوارم نسل جديد روستا ادامه دهنده اين رسم زيبا ودوست داشتني باشند ، البته نه بصورت تجملاتي

منبع وبلاگ باغستان سلام

https://t.me/fernovin/15313
موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:, ] [ 11:48 ] [ علی مرادی ]

 

در زمان قدیم که وسایل سرد کننده از قبیل یخچال وفریزر وجود نداشت امکان نگهداری مواد فاسد شدنی از قبیل گوشت در روستاها وجود نداشت.روستاییان تنها در فصل سرما امکان نگهداری گوشت را داشتند.درامرودکان مانند بسیاری از روستاها هر خانواده یک یا دو گوسفند را به عنوان پروار انتخاب می نمودودر فصل سرما اغلب اوایل دی ماه پروار را ذبح می کردند.قسمت اعظم گوشت را سرخ می کردندودر ظرف بزرگ نگهداری می کردند.و باقی مانده لاشه گوسفند که بیشتر آن استخوان بود در اطاق سردی نگهداری وبه صورت اب گوشت پخته می شد.در اولین شب پروار کشی "دل بندی "پروار را می خوردند.دل بندی شامل دل-جگر-پپ (شش ها)-قلوه-اشکمبه -روده باریک بود که بامقداری زیادی چربی لاشه پخته می شد.در شب دیگر هم "کله پاچه"را می پختند.

مردم امرودکان دوست دارند هنگام خوردن "دل بندی"تمام فرزندان آن ها حاضر باشند.اگر فردی در خارج از روستا باشد مثل خدمت سربازی یا تحصیل در شهر دیگر صبر می کنند تا به روستا بیاید.به قول پدران ومادران امرودکانی "دل بندی بدون حضور فرزندان از گلوی انها پایین نمی رود.

اگر چه سال هاست که امرودکان دارای برق می باشد ودر تمام خانه ها یحچال وجود دارد ولی رسم پروار کشی هم چنان وجود دارد.خانواده هایی که فرزندان آنها در شهرهای دیگر هم هستند گوشت پروار را برای انها می فرستند.

https://t.me/fernovin/15313
موضوعات مرتبط: ، آشنايي با روستا، ،
برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 4 دی 1393برچسب:, ] [ 1:32 ] [ علی مرادی ]

شب یلدا طولانی ترین شب سال است.درروستای امرودکان این شب به شب "چله"معروف است.در خانه های قدیم امرودکان در فصل زمستان کرسی نصب می شد.ودر این شب در خانه ی بزرگ خانواده جمع می شدند.اجیل محلی وهندوانه وانار می خوردند.

 

از گذشته دور در روستای امرودکان شب چلّه دارای رسم رسوم خاصی بوده که هنوز به صورت کمی متفاوت انجام می شود معمولاً همه ی فرزندان به خانه پدری و همسایه وهمه افراد دور هم جمع می شوند معمولاً از قبل برای شب چله از میان هندوانه ها هندوانه ای خوب را برای شب چلّه جدا و با خود به خونه که قرار است در آن مراسم بر پا شود (منزل بزرگ خاندان) می برد و هرکس که هر چیز برای شب چله دارد با خود می برد از قبیل خربزه - هندوانه -انار - انواع میوه- انواع آجیلجات و یکی از فرهنگ های قدیمی که زبان زد است کف زدن  می باشد تعجب نکنید کف زدن دست زدن نیست کف خوردنی می باشد که درست کردن آن بصورت ذیل می باشد (به زبان محلی):

 

مواد لازم :

۱- بیخ تکه های کوچک یک فنجان: تعریف بیخ ریشه ی یک نوع خار خاص صحرای  که در شمال روستا سبز می شود

۲- کتری صحرایی یک عدد  : برای جوشاندن بیخ

۳- تقارچه بزرگ ۱ عدد : برای  زدن کف

۴- چوب درخت گز یا چوب خار سید چند عدد : برای زدن بیخ که جدیداْ از همزن برقی استفاده می شود  

۵- آب به مقدار لازم : برای جوشاندن

۶- مغز پسته -مغز کردو - مغز بادام شکر هر کدام به مقدار لازم : برای تزئین

همه ی مواد لازم از قبل برای شب چله فراهم می شود

نکته : کف باید در محل سردی زده شود تا کاملاً  سفت شود

طریقه آماده کردن :

ابتدا بیخ که از محل صحرا جمع آوری شد که آغشته به خاک می باشد را شسته و بعد به تکه های کوچک تبدیل می کنیم  و بعد داخل کتری صحرایی یا داخل قابلمه ریخته و آب را به آن اضافه می کنیم و روی آتش یا همان گاز می گزاریم  تا بجوشد و  وقتی جوشید  آب آن را خالی می کنیم و دوباره این کار را انجام می دهیم تا کاملاْ تمیز شود و بعد بیخ را تبدیل به تکه های کوچک ریز اندازه حبه قند تبدیل می کنیم و آن را داخل تقارچه  بزرگ می ریزم  و اندازه دو لیوان آب داخل ظرف می رزیم و بعد با چوب درخت گز که  درگذشته استفاده می شده و حال هم زن برقی استفاده می شود آن را چپ در راست هم می زنیم همانطور که در نکته اشاره کردم  باید این کار در هوای سرد داخل حیاط منزل انجام شو تا خوب جا بیفتد و بعد از ۱۰ دقیقه همان یک فنجان بیخ و دولیوان آب بصورت کف تمام ظرف برک را فرا می گیرد بطوری که سر ریز می شود و بعد با شکر شیرین ومغز پسته ِ بادام و گردو تزئین می کنند  و داخل بشقاب بین افراد جمع حاضر و بعضی وقت ها به همسایه های که نتوانسته اند شرکت کنند تقسیم می کنند .

 

خلاصه شب یلدا تمامی مردم دور هم بگو بخند و از تعریف خاطرات وخوشحالی باهم شب یلدا را سپری می کنند و در آخر هم نخود نخود هر کس خانه ی خود

https://t.me/fernovin/15313
موضوعات مرتبط: ، ، ،
برچسب‌ها:
[ جمعه 27 آذر 1394برچسب:, ] [ 23:58 ] [ علی مرادی ]

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

علی مرادی فرزند حاج محمدازروستای امرودکان هستم. هدف از این وبلاگ معرفی روستای قدیمی و زیبای امرودکان می باشد. از همه دوستان وهم ولایتی های محترم تقاضای همکاری دارم.
آرشيو مطالب
ارديبهشت 1399
اسفند 1398 بهمن 1398 شهريور 1398 بهمن 1397 آبان 1397 شهريور 1397 مرداد 1397 تير 1397 ارديبهشت 1397 تير 1396 خرداد 1396 آذر 1395 شهريور 1395 مرداد 1395 تير 1395 خرداد 1395 ارديبهشت 1395 فروردين 1395 اسفند 1394 بهمن 1394 دی 1394 آذر 1394 آبان 1394 مهر 1394 شهريور 1394 مرداد 1394 تير 1394 خرداد 1394 ارديبهشت 1394 فروردين 1394 اسفند 1393 بهمن 1393 دی 1393 آذر 1393 آبان 1393 شهريور 1393 مرداد 1393 تير 1393 خرداد 1393 ارديبهشت 1393 فروردين 1393 اسفند 1392 بهمن 1392 دی 1392 آذر 1392 آبان 1392 شهريور 1392 مرداد 1392 تير 1392 خرداد 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 دی 1391 آذر 1391 آبان 1391 مهر 1391 مرداد 1391 تير 1391 خرداد 1391 ارديبهشت 1391 فروردين 1391 بهمن 1390 دی 1390 ارديبهشت 1390 آبان 1388
امکانات وب