@
روستای امرودکان استان خراسان جنوبی-شهرستان فردوس
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
در آستانه فرا رسیدن “عید نوروز باستانی” و آغاز سال نو، تبریک و تهنیت صمیمانه ما را پذیرا باشید. بهترین ها را برای شما و خانواده محترمتان آرزومندیم و امیدواریم در پرتو الطاف بیکران خداوندی، سلامتی و بهروزی، طراوت و شادکامی، عزت و کامیابی در سال جدید همیشه در کنارتان باشد. موضوعات مرتبط: ، ، برچسبها: نوروز قدیم
بیاد عید در ایام ماضی کنار کوچه هــــــــا و جوز بازی بدست بچه هاگلوک وهم جوز لباس آبی و قرمز ویـــــا سووز به پا تنبان های رنگ در رنگ بیاد صحنه های تخم مرغ جنگ به دست بچه ها تخم مرغ رنگی نه مثـل حال شمشیروتفنگی نه کشتن و نه بستن و نه مردن نه افتـــــادن و مثلا تیر خوردن صدای قهقهه وشـــــــــادی وشور میــــــان بچه های جور وا جور به محضی که به کوچه ها رسیدی چلک چلک جوز بازی شنیدی یکی می گفت چوری داده ام من یکی میگفت تـورا وابرده ام من لباس بچه هــــا هم رنگ گل بود کلام بچه ها شیرین ومـــل بود بیاد بازی زنها ته کـــــــــــــــــال بیـــــــاد شادی های اول سال بیــــــــاد چادرای گل گلی شان بیـــاد خانه های کاهگلی شان صفا و شور وشادی ،مهربـــانی میــــــــــــــان مردمان امرودکنی موضوعات مرتبط: ، ، برچسبها: نوروز قدیم
بیاد عید در ایام ماضی کنار کوچه هــــــــا و جوز بازی بدست بچه هاگلوک وهم جوز لباس آبی و قرمز ویـــــا سووز به پا تنبان های رنگ در رنگ بیاد صحنه های تخم مرغ جنگ به دست بچه ها تخم مرغ رنگی نه مثـل حال شمشیروتفنگی نه کشتن و نه بستن و نه مردن نه افتـــــادن و مثلا تیر خوردن صدای قهقهه وشـــــــــادی وشور میــــــان بچه های جور وا جور به محضی که به کوچهها رسیدی چلک چلک جوز بازی شنیدی یکی می گفت چوری داده ام من یکی میگفت تـورا وابرده ام من لباس بچه هــــا هم رنگ گل بود کلام بچه ها شیرین ومـــل بود بیاد بازی زنها ته کـــــــــــــــــال بیـــــــاد شادی های اول سال بیــــــــاد چادرای گل گلی شان بیـــاد خانه های کاهگلی شان صفا و شور وشادی ،مهربـــانی میــــــــــــــان مردمان امرودکنی موضوعات مرتبط: ، ، برچسبها: نوروز قدیم
بیاد عید در ایام ماضی کنار کوچه هــــــــا و جوز بازی بدست بچه هاگلوک وهم جوز لباس آبی و قرمز ویـــــا سووز به پا تنبان های رنگ در رنگ بیاد صحنه های تخم مرغ جنگ به دست بچه ها تخم مرغ رنگی نه مثـل حال شمشیروتفنگی نه کشتن و نه بستن و نه مردن نه افتـــــادن و مثلا تیر خوردن صدای قهقهه وشـــــــــادی وشور میــــــان بچه های جور وا جور به محضی که به کوچهها رسیدی چلک چلک جوز بازی شنیدی یکی می گفت چوری داده ام من یکی میگفت تـورا وابرده ام من لباس بچه هــــا هم رنگ گل بود کلام بچه ها شیرین ومـــل بود بیاد بازی زنها ته کـــــــــــــــــال بیـــــــاد شادی های اول سال بیــــــــاد چادرای گل گلی شان بیـــاد خانه های کاهگلی شان صفا و شور وشادی ،مهربـــانی میــــــــــــــان مردمان امرودکنی موضوعات مرتبط: ، ، برچسبها:
موضوعات مرتبط: ، ، برچسبها:
موضوعات مرتبط: ، ، برچسبها:
موضوعات مرتبط: ، ، برچسبها:
بسی دستاس چرخیده پسرجان که بلغوری برون آید از آن جان کنون یاد آور آن دستان خسته سپاسی گو بر آن مردان وجدان در سالیان قبل که بلغور و گندم پلو برخی از وعده های غذایی مردم را تشکیل می داد دسداس ها که همان آسیاب های دستی و ساده بودند کار بلغور کردن گندم و چه بسا آرد کردن آنها را بر عهده داشتند. . از قبیل اموراتی که زنان در زمستان به آن می پرداختند تهیه بلغوری بود که مقدار مصرف چند ماهه و یا یک ساله خانواده را تشکیل می داد.و اما طرز ساخت و کار دسداس..... آسیاب دستی شامل 2 قطعه سنگ مدور به قطر حدود نیم متر که یک نفر با یک دست بتواند آن را بدون اینکه خود حرکت کند یک دور کامل بچرخاند.و ضخامت حدود 5 تا 10 سانتی متر است . این دو قطعه سنگ توسط استاد کاران ماهر تراش داده شده است و دو سوراخ بر روی قطعه بالایی و یک سوراخ بر روی قطعه پایینی تعبیه شده است که بر روی هم قرار می گیرند. در وسط قطعه سنگ پایینی سوراخی تعبیه شده و قطعه چوبی به طول حدود 30 سانتی متر در آن فرو برده شده و ثابت شده است. بر روی قطعه سنگ بالایی سوراخی در وسط تعبیه شده که به هنگام کار قطعه چوب بالایی از این سوراخ عبور کرده و دو سنگ بر روی هم قرار می گیرند این سوراخ دارای قطر بزرگتری است چرا که هم با چوبی که از داخل آن عبور می کند ودر سنگ پایینی ثابت می شود در واقع کار محور را انجام می دهد و هم از این سوراخ است که گندم و جو در داخل دسداس ریخته و تبدیل به آرد و یا بلغور می شود. در حاشیه سنگ بالایی سوراخی دیگری در نظر گرفته شده و چوبی دیگری به طول حدود 10 سانتی متر در آن ثابت شده است این چوب به عنوان دسته آسیاب می باشد و به هنگام کار از آن برای به حرکت در آوردن قطعه سنگ بالایی استفاده می گردد . قطعه چوبی سومی نیزدر مواردی وجود داشته است که در واقع بین دو قطعه چوب نام برده شده قرار می گرفته و اهرمی برای ثابت نگهداشتن فاصله دسته چرخاننده و چوب وسطی بوده است تا در ضمن ازشاد شدن سوراخ قطعه بالایی جلوگیری نماید
در واقع قطعه پایینی ثابت و قطعه بالایی در حرکت است . همزمان با حرکت قطعه سنگ بالایی گندم از سوراخ وسط به تدریج ریخته شده تا با قرار گرفتن آن بین دو سنگ آرد شده و از حاشیه بین دو سنگ بیرون می آید.البته بایستی به این نکته نیز اشاره کرد که آرد کردن گندم در قدیم توسط آسیاب های آبی آنجام می شد
https://t.me/fernovin/15313 موضوعات مرتبط: ، ، برچسبها:
بسی دستاس چرخیده پسرجان که بلغوری برون آید از آن جان کنون یاد آور آن دستان خسته سپاسی گو بر آن مردان وجدان در سالیان قبل که بلغور و گندم پلو برخی از وعده های غذایی مردم را تشکیل می داد دسداس ها که همان آسیاب های دستی و ساده بودند کار بلغور کردن گندم و چه بسا آرد کردن آنها را بر عهده داشتند. . از قبیل اموراتی که زنان در زمستان به آن می پرداختند تهیه بلغوری بود که مقدار مصرف چند ماهه و یا یک ساله خانواده را تشکیل می داد.و اما طرز ساخت و کار دسداس..... آسیاب دستی شامل 2 قطعه سنگ مدور به قطر حدود نیم متر که یک نفر با یک دست بتواند آن را بدون اینکه خود حرکت کند یک دور کامل بچرخاند.و ضخامت حدود 5 تا 10 سانتی متر است . این دو قطعه سنگ توسط استاد کاران ماهر تراش داده شده است و دو سوراخ بر روی قطعه بالایی و یک سوراخ بر روی قطعه پایینی تعبیه شده است که بر روی هم قرار می گیرند. در وسط قطعه سنگ پایینی سوراخی تعبیه شده و قطعه چوبی به طول حدود 30 سانتی متر در آن فرو برده شده و ثابت شده است. بر روی قطعه سنگ بالایی سوراخی در وسط تعبیه شده که به هنگام کار قطعه چوب بالایی از این سوراخ عبور کرده و دو سنگ بر روی هم قرار می گیرند این سوراخ دارای قطر بزرگتری است چرا که هم با چوبی که از داخل آن عبور می کند ودر سنگ پایینی ثابت می شود در واقع کار محور را انجام می دهد و هم از این سوراخ است که گندم و جو در داخل دسداس ریخته و تبدیل به آرد و یا بلغور می شود. در حاشیه سنگ بالایی سوراخی دیگری در نظر گرفته شده و چوبی دیگری به طول حدود 10 سانتی متر در آن ثابت شده است این چوب به عنوان دسته آسیاب می باشد و به هنگام کار از آن برای به حرکت در آوردن قطعه سنگ بالایی استفاده می گردد . قطعه چوبی سومی نیزدر مواردی وجود داشته است که در واقع بین دو قطعه چوب نام برده شده قرار می گرفته و اهرمی برای ثابت نگهداشتن فاصله دسته چرخاننده و چوب وسطی بوده است تا در ضمن ازشاد شدن سوراخ قطعه بالایی جلوگیری نماید در واقع قطعه پایینی ثابت و قطعه بالایی در حرکت است . همزمان با حرکت قطعه سنگ بالایی گندم از سوراخ وسط به تدریج ریخته شده تا با قرار گرفتن آن بین دو سنگ آرد شده و از حاشیه بین دو سنگ بیرون می آید.البته بایستی به این نکته نیز اشاره کرد که آرد کردن گندم در قدیم توسط آسیاب های آبی آنجام می شد https://t.me/fernovin/15313موضوعات مرتبط: ، ، برچسبها:
بسی دستاس چرخیده پسرجان که بلغوری برون آید از آن جان کنون یاد آور آن دستان خسته سپاسی گو بر آن مردان وجدان در سالیان قبل که بلغور و گندم پلو برخی از وعده های غذایی مردم را تشکیل می داد دسداس ها که همان آسیاب های دستی و ساده بودند کار بلغور کردن گندم و چه بسا آرد کردن آنها را بر عهده داشتند. . از قبیل اموراتی که زنان در زمستان به آن می پرداختند تهیه بلغوری بود که مقدار مصرف چند ماهه و یا یک ساله خانواده را تشکیل می داد.و اما طرز ساخت و کار دسداس..... آسیاب دستی شامل 2 قطعه سنگ مدور به قطر حدود نیم متر که یک نفر با یک دست بتواند آن را بدون اینکه خود حرکت کند یک دور کامل بچرخاند.و ضخامت حدود 5 تا 10 سانتی متر است . این دو قطعه سنگ توسط استاد کاران ماهر تراش داده شده است و دو سوراخ بر روی قطعه بالایی و یک سوراخ بر روی قطعه پایینی تعبیه شده است که بر روی هم قرار می گیرند. در وسط قطعه سنگ پایینی سوراخی تعبیه شده و قطعه چوبی به طول حدود 30 سانتی متر در آن فرو برده شده و ثابت شده است. بر روی قطعه سنگ بالایی سوراخی در وسط تعبیه شده که به هنگام کار قطعه چوب بالایی از این سوراخ عبور کرده و دو سنگ بر روی هم قرار می گیرند این سوراخ دارای قطر بزرگتری است چرا که هم با چوبی که از داخل آن عبور می کند ودر سنگ پایینی ثابت می شود در واقع کار محور را انجام می دهد و هم از این سوراخ است که گندم و جو در داخل دسداس ریخته و تبدیل به آرد و یا بلغور می شود. در حاشیه سنگ بالایی سوراخی دیگری در نظر گرفته شده و چوبی دیگری به طول حدود 10 سانتی متر در آن ثابت شده است این چوب به عنوان دسته آسیاب می باشد و به هنگام کار از آن برای به حرکت در آوردن قطعه سنگ بالایی استفاده می گردد . قطعه چوبی سومی نیزدر مواردی وجود داشته است که در واقع بین دو قطعه چوب نام برده شده قرار می گرفته و اهرمی برای ثابت نگهداشتن فاصله دسته چرخاننده و چوب وسطی بوده است تا در ضمن ازشاد شدن سوراخ قطعه بالایی جلوگیری نماید در واقع قطعه پایینی ثابت و قطعه بالایی در حرکت است . همزمان با حرکت قطعه سنگ بالایی گندم از سوراخ وسط به تدریج ریخته شده تا با قرار گرفتن آن بین دو سنگ آرد شده و از حاشیه بین دو سنگ بیرون می آید.البته بایستی به این نکته نیز اشاره کرد که آرد کردن گندم در قدیم توسط آسیاب های آبی آنجام می شد https://t.me/fernovin/15313موضوعات مرتبط: ، ، برچسبها: هوا سرد است و برف شدیدی باریدن گرفته است .درکوچه غیر از سکوت و سیاهی چیزی به چشم نیامده و به گوشت نمی رسد. گاه گداری از پنجره به کوچه سرک می کشی و در کورسوی نور تیر چراغ برق میزان ریزش برف و شدت آنرا بررسی می کنی. کتری غل می زند ناگهان صدای کلون درب خانه بلند می شود. پیرمردی با صدای ( یا الله یا الله، دَ سراهه؟؟)....
کلیدون درب را کل کاوش می کند. صدا بر می آوری (که در از خِزِه ته دَبسته است صَبِر کُنه تا بیویوم). می روی درب را باز می کنی هفت هشت نفری آمده اند چراغو....در چشم به هم زدنی روی کرسی را می بینی که یک سینی پر شده است از ظرفهای کِشته و خَستَک و بادوم و مغز بادوم شور و نخاد و کشمش و کشته شفتالو پوست کرده و سنجد ویک کاسه هم لوچار آورده اند.آبنبات رنگین هم آورده اند.پوچیده ها که توسط مادو سه نفردر پنج دقیقه تمام می شود. و ازآن بیسکوئیت های کوچک بود که رویش چندبرآمدگی کوچک داشت یادتان آمد؟؟؟ و...
یکی بیرون از کرسی با دسته گز کف ها را شور می دهد.پیرمرد از کنارش کتابهایی را که آورده برمی دارد. کتاب طوفان(طوفان البکاء) و حسین کُرد شبستری و شاهنامه و .....شروع می کند به خواندن صفحاتی از حسین کُرد،دراین بین کشته انجیری زرد را برداشته در دهان می گذارد و مکث کوتاهی می کند. ماکوچکتر ها که دو سه نفری هستیم کاسه ای که کنو(شاهدانه) بو داده داردکنوهایش را با لوله خودکار نوبتی می خوریم.بزرگترها گوش فرا داده اند به آن پیرمرد.دخترها چهار پنج نفری یک قل دو قل بازی می کنند و خیلی سروصدا نمی کنند.دو کودک گلگلیسی را در یک سینی می چرخانند و هی به چراغ والُری که درآن نزدیکی است و یک کتری و قوری برفرازش با صدا می جوشد نزدیک می شوند و مادرهایشان به آنها غُرمی زنند ( بیا هی بر ای بچه).کف ها آماده شده و حالا نوبت تعریف های خودمانی است ازکشاورزی و آبداری و ....تافکر برف روبی فردا. یکی می گوید اگر چنی دُل دُل ببارد تا ضبح نیم متر خواهد بارید و.....
پاسی از شب گذشته است و برف همچنان پَت پَت می بارد و چراغونی ها برمی خیزند و می روند.....با آنها به پایین میروی تا دوباره درب را ببندی رد گامهایشان در چند ثانیه با برف پوشیده می شود.تَریت ها را بایستی درسبدی جیری می ریختی و سبدش را در آخور گاو میگذاشتی تا پوز به آن نزند و بریزدآنها را.خر هم فیک فیک می کند و آب می خواهد.با صدای پایت خروس خیال می کند سحر شده آوازی برمی آورد و بالی برهم می زند.. منبع :وبلاگ خانیک https://t.me/fernovin/15313موضوعات مرتبط: ، ، ، برچسبها: هوا سرد است و برف شدیدی باریدن گرفته است .درکوچه غیر از سکوت و سیاهی چیزی به چشم نیامده و به گوشت نمی رسد. گاه گداری از پنجره به کوچه سرک می کشی و در کورسوی نور تیر چراغ برق میزان ریزش برف و شدت آنرا بررسی می کنی. کتری غل می زند ناگهان صدای کلون درب خانه بلند می شود. پیرمردی با صدای ( یا الله یا الله، دَ سراهه؟؟).... کلیدون درب را کل کاوش می کند. صدا بر می آوری (که در از خِزِه ته دَبسته است صَبِر کُنه تا بیویوم). می روی درب را باز می کنی هفت هشت نفری آمده اند چراغو....در چشم به هم زدنی روی کرسی را می بینی که یک سینی پر شده است از ظرفهای کِشته و خَستَک و بادوم و مغز بادوم شور و نخاد و کشمش و کشته شفتالو پوست کرده و سنجد ویک کاسه هم لوچار آورده اند.آبنبات رنگین هم آورده اند.پوچیده ها که توسط مادو سه نفردر پنج دقیقه تمام می شود. و ازآن بیسکوئیت های کوچک بود که رویش چندبرآمدگی کوچک داشت یادتان آمد؟؟؟ و... یکی بیرون از کرسی با دسته گز کف ها را شور می دهد.پیرمرد از کنارش کتابهایی را که آورده برمی دارد. کتاب طوفان(طوفان البکاء) و حسین کُرد شبستری و شاهنامه و .....شروع می کند به خواندن صفحاتی از حسین کُرد،دراین بین کشته انجیری زرد را برداشته در دهان می گذارد و مکث کوتاهی می کند. ماکوچکتر ها که دو سه نفری هستیم کاسه ای که کنو(شاهدانه) بو داده داردکنوهایش را با لوله خودکار نوبتی می خوریم.بزرگترها گوش فرا داده اند به آن پیرمرد.دخترها چهار پنج نفری یک قل دو قل بازی می کنند و خیلی سروصدا نمی کنند.دو کودک گلگلیسی را در یک سینی می چرخانند و هی به چراغ والُری که درآن نزدیکی است و یک کتری و قوری برفرازش با صدا می جوشد نزدیک می شوند و مادرهایشان به آنها غُرمی زنند ( بیا هی بر ای بچه).کف ها آماده شده و حالا نوبت تعریف های خودمانی است ازکشاورزی و آبداری و ....تافکر برف روبی فردا. یکی می گوید اگر چنی دُل دُل ببارد تا ضبح نیم متر خواهد بارید و..... پاسی از شب گذشته است و برف همچنان پَت پَت می بارد و چراغونی ها برمی خیزند و می روند.....با آنها به پایین میروی تا دوباره درب را ببندی رد گامهایشان در چند ثانیه با برف پوشیده می شود.تَریت ها را بایستی درسبدی جیری می ریختی و سبدش را در آخور گاو میگذاشتی تا پوز به آن نزند و بریزدآنها را.خر هم فیک فیک می کند و آب می خواهد.با صدای پایت خروس خیال می کند سحر شده آوازی برمی آورد و بالی برهم می زند.. منبع :وبلاگ خانیک https://t.me/fernovin/15313موضوعات مرتبط: ، ، ، برچسبها: هوا سرد است و برف شدیدی باریدن گرفته است .درکوچه غیر از سکوت و سیاهی چیزی به چشم نیامده و به گوشت نمی رسد. گاه گداری از پنجره به کوچه سرک می کشی و در کورسوی نور تیر چراغ برق میزان ریزش برف و شدت آنرا بررسی می کنی. کتری غل می زند ناگهان صدای کلون درب خانه بلند می شود. پیرمردی با صدای ( یا الله یا الله، دَ سراهه؟؟).... کلیدون درب را کل کاوش می کند. صدا بر می آوری (که در از خِزِه ته دَبسته است صَبِر کُنه تا بیویوم). می روی درب را باز می کنی هفت هشت نفری آمده اند چراغو....در چشم به هم زدنی روی کرسی را می بینی که یک سینی پر شده است از ظرفهای کِشته و خَستَک و بادوم و مغز بادوم شور و نخاد و کشمش و کشته شفتالو پوست کرده و سنجد ویک کاسه هم لوچار آورده اند.آبنبات رنگین هم آورده اند.پوچیده ها که توسط مادو سه نفردر پنج دقیقه تمام می شود. و ازآن بیسکوئیت های کوچک بود که رویش چندبرآمدگی کوچک داشت یادتان آمد؟؟؟ و... یکی بیرون از کرسی با دسته گز کف ها را شور می دهد.پیرمرد از کنارش کتابهایی را که آورده برمی دارد. کتاب طوفان(طوفان البکاء) و حسین کُرد شبستری و شاهنامه و .....شروع می کند به خواندن صفحاتی از حسین کُرد،دراین بین کشته انجیری زرد را برداشته در دهان می گذارد و مکث کوتاهی می کند. ماکوچکتر ها که دو سه نفری هستیم کاسه ای که کنو(شاهدانه) بو داده داردکنوهایش را با لوله خودکار نوبتی می خوریم.بزرگترها گوش فرا داده اند به آن پیرمرد.دخترها چهار پنج نفری یک قل دو قل بازی می کنند و خیلی سروصدا نمی کنند.دو کودک گلگلیسی را در یک سینی می چرخانند و هی به چراغ والُری که درآن نزدیکی است و یک کتری و قوری برفرازش با صدا می جوشد نزدیک می شوند و مادرهایشان به آنها غُرمی زنند ( بیا هی بر ای بچه).کف ها آماده شده و حالا نوبت تعریف های خودمانی است ازکشاورزی و آبداری و ....تافکر برف روبی فردا. یکی می گوید اگر چنی دُل دُل ببارد تا ضبح نیم متر خواهد بارید و..... پاسی از شب گذشته است و برف همچنان پَت پَت می بارد و چراغونی ها برمی خیزند و می روند.....با آنها به پایین میروی تا دوباره درب را ببندی رد گامهایشان در چند ثانیه با برف پوشیده می شود.تَریت ها را بایستی درسبدی جیری می ریختی و سبدش را در آخور گاو میگذاشتی تا پوز به آن نزند و بریزدآنها را.خر هم فیک فیک می کند و آب می خواهد.با صدای پایت خروس خیال می کند سحر شده آوازی برمی آورد و بالی برهم می زند.. منبع :وبلاگ خانیک https://t.me/fernovin/15313موضوعات مرتبط: ، ، ، برچسبها: نامگذاری اماکن ،چشمه ها ، کوه ها و دشت ها در امرودکان پیشینه ای کهن و قدیمی دارد. هریک از این نامها برای خود 1-تگ قوروتو 2-تگ قوچو 3-تگ خرسنگ 4-تگ سیه 5-مون ته رود 6-چشمه رحمت 7-چشمه بیدو 8-چشمه نظر(البته تازگی به اکبر آباد تغییر کرده است) 9-چشمه برجلی 10-چشمه اصغر 11-شاباد 12-کلاته حجی حبیب 13-کلاته سیدو 14-بنگوینو 15-تگ ولی 16-میتی خور 17-دهن تگ 18-پی چنار 19-کلاته آقاحسین 20-سر اَو بالا 21-تگ توتی 22-پی چرخ تَته 23-سوفی غربتو 24-فتون امریکهَ 25-ترمیی 26-سرقلعه نام هایی که آقای محموداحمدی یاد آوری کردند 1-تك تودي بعضی از اسامی فراموش شده که آقامصطفی گفتن: موضوعات مرتبط: ، آشنايي با روستا، ، برچسبها: نامگذاری اماکن ،چشمه ها، کوه ها و دشت ها درامرودکان پیشینه ای کهن و قدیمی دارد. هریک از این نامها برای خود 1-تگ قوروتو 2-تگ قوچو 3-تگ خرسنگ 4-تگ سیه 5-مون ته رود 6-چشمه رحمت 7-چشمه بیدو 8-چشمه نظر(البته تازگی به اکبر آباد تغییر کرده است) 9-چشمه برجلی 10-چشمه اصغر 11-شاباد 12-کلاته حجی حبیب 13-کلاته سیدو 14-بنگوینو 15-تگ ولی 16-میتی خور 17-دهن تگ 18-پی چنار 19-کلاته آقاحسین 20-سر اَو بالا 21-تگ توتی 22-پی چرخ تَته 23-سوفی غربتو 24-فتون امریکهَ 25-ترمیی 26-سرقلعه نام هایی که آقای محموداحمدی یاد آوری کردند 1-تك تودي بعضی از اسامی فراموش شده که آقامصطفی گفتن: موضوعات مرتبط: ، آشنايي با روستا، ، برچسبها: نامگذاری اماکن ،چشمه ها، کوه ها و دشت ها درامرودکان پیشینه ای کهن و قدیمی دارد. هریک از این نامها برای خود 1-تگ قوروتو 2-تگ قوچو 3-تگ خرسنگ 4-تگ سیه 5-مون ته رود 6-چشمه رحمت 7-چشمه بیدو 8-چشمه نظر(البته تازگی به اکبر آباد تغییر کرده است) 9-چشمه برجلی 10-چشمه اصغر 11-شاباد 12-کلاته حجی حبیب 13-کلاته سیدو 14-بنگوینو 15-تگ ولی 16-میتی خور 17-دهن تگ 18-پی چنار 19-کلاته آقاحسین 20-سر اَو بالا 21-تگ توتی 22-پی چرخ تَته 23-سوفی غربتو 24-فتون امریکهَ 25-ترمیی 26-سرقلعه نام هایی که آقای محموداحمدی یاد آوری کردند 1-تك تودي بعضی از اسامی فراموش شده که آقامصطفی گفتن: موضوعات مرتبط: ، آشنايي با روستا، ، برچسبها: |
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |