*** شهید سید احمدمحمودی:دوستانم،نگذارید اسلحه من زمین بیفتد***به وبلاگ روستای امرودکان خوش آمدید***
@

روستای امرودکان
استان خراسان جنوبی-شهرستان فردوس 
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان روستای امرودکان و آدرس amrodkan.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





 

هیزمی

(Hizomi )
از سنت های نیکو و پسندیده ی گذشته که امروزه منسوخ شده است . سنت های مرتبط با مراسم ازدواج و ختنه (خنده سوری)و سایر مراسم و جشن های محلی بوده است . که در این جا به برخی از آن ها اشاره می کنم.
با توجه به این که در گذشته سوخت اصلی مردم روستا هیزم بوده است ، کمتر از نفت در این مناطق خبری بوده و تنها در این اواخر استفاده از نفت به عنوان سوخت برای طبخ غذا و سوخت استفاده می شد . به این دلیل وقتی مراسمی در پیش بود معمولاً یک هفته یا بیشتر مانده به مراسم مثلاً عروسی یک نفر از طرف خانواده عروس و یک نفر از طرف خانواده داماد با دستمالی از شیرینی به تک تک خانه های روستا مراجعه کرده و ضمن تعارف شیرینی آنان را از مراسم مطلع می کردند . البته افرادی که کام خود را با شیرینی خبر کننده شیرین می کردند معمولاً مقداری شیرینی روی شیرینی های او  می ریختند .
چند روز مانده به مراسم اعلام می شد که قرار است فردا برای آوردن هیزم به صحرا بروند. صبح روز موعود مردان روستا هر کدام با ریسمان و تبر و الاغ در یک منطقه گرد آمده جهت آوردن هیزم به صورت دسته جمعی راهی صحرا می شدند . وقتی افراد به اندازه بار یک الاغ هیزم جمع می کردند . آنها را با طناب به هم بسته و به اصطلاح محلی (خَرَکین) هیزم را روی الاغ بار گذاشته به سمت روستا حرکت می کردند . از نکات قابل توجه در این مراسم رقابت بین جوانان برای جلو افتادن از یکدیگر بوده است.
در این رقابت و تلاش هر فردی که از بقیه جلوتر بود در نزدیکی ورود به روستا مورد استقبال اهالی قرار می گرفت و بر روی بارِ اولین الاغ شال قرمزی می انداختند و این نشانه ی موفقیت او در این رقابت جمعی بوده است.که برای جوانان بسیار مهم بحساب می آمده چون در مراسم استقبال تعدادی زیادی از مردم بخصوص زنان و دختران حضور پیدا می کردند.
بدین ترتیب حجم نسبتاً زیادی هیزم وارد روستا می شد که برای برخی افراد سرشناس روستا از جمله روحانی روستا هم یکی دو بار می بردند و بقیه را هم جهت پخت نان به خانه صاحبان مجلس می بردند . و بخشی از هیزم ها را درشب عروسی در میدانی گذاشته و بعد از صرف شام هیزم را آتش زده و به جشن و پایکوبی می پرداختند و این هیزم ها در گذشته که روستا برق نداشته وسیله روشنایی مجلس هم بوده است.
بعد از این سنت پسندیده مردانه نوبت زنان بوده تا آستین همت بالا زده به کمک خانواده ی داماد وعروس رفته مقدمات پخت نان را فراهم کنند .از قبیل پاک کردن گندم های مراسم وبعد از آرد شدن آن در آسیاب روستا ( در گذشته در وسط روستا آسیابی آبی وجود داشته که امروزه بخش های مهم آن تخریب شده است) آرد خمیر شده وبا همیاری زنان به نان تبدیل وآماده مصرف در مراسم عروسی که معمولاً سه شبانه روز طول می کشید می گردید.
یکی از رسوم پسندیده در گذشته اداره ی امور محلی توسط خود مردم بوده که خود حاکی از استقلال مالی روستاها نسبت به حکومت مرکزی بوده است .لذا سهمی از عواید زراعت ومحصولات را به اقشار خاص از جمله « سید ، آخوند » یا ملّا می دادند و…. ( لمپتون ۱۳۶۲ :۶۰۶).

منبع : ابراهیم حقیقی وبلاگ روستای خانیک

https://t.me/fernovin/15313
موضوعات مرتبط: آداب ورسوم، ،
برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 5 تير 1399برچسب:, ] [ 15:5 ] [ علی مرادی ]

با لطف و عنایت خداوند منان و با هماهنگی های حجت الاسلام و المسلمین غلامی در ماه مبارک رمضان  هر روز بعد از نماز ظهر و عصر یک جزء از قرآن کریم در مسجد امیرالمومنین روستای امرودکان  تلاوت می شود .

 

https://t.me/fernovin/15313
موضوعات مرتبط: آداب ورسوم، عكس، ،
برچسب‌ها:
[ جمعه 19 خرداد 1397برچسب:, ] [ 11:59 ] [ علی مرادی ]

 در روزگارانی نه چندان دور عموم مردم به بهانه های مختلف در کنار هم جمع می شدند و به شادی می پرداختند . درک درست مردم از زندگی  ، نوع نگاه به زندگی و در کنار هم بودن بود که زندگی را با تغییر مواجه کرده بود . به اعتقاد روانشناسان شادی مسری است و زمانی که در درون جامعه گسست بوجود می آید کل جامعه دچار سستی و بی حالی می گردد .

به باور اکثر مردم ساده بودن ، توقعات معقول از زندگی ، ایمان قوی و کاهش فاصله طبقاتی از مهمترین دلایل نزدیک بودن مردم در گذشته بوده  که من به چند مورد از مستندات مشهود اشاره می کنم .
1-       قلیه کردن  : در فصل پاییز و زمستان هر وقت در ده کشتار گوسفند یا بز انجام می شد با دو سیر و نیم گوشت پر چربی که شب قبل می خریدند ، بساط آبگوشت دایر می شد و این هم برای انان جشنی بود . پدر یکی از گوسفندان چاق و چله  را ذبح می کردو مادر با هنرمندی خاصی آن را با استفاده از چربی دنبه اش سرخ می نمود و با ترکیبی از آرد و نمک دود می داد و در محلی خنک آویزان می کرد . آنگاه در تمام فصل زمستان که کشتار دام در ده کم بود کم کم از آن برداشت می کرد و به مصرف تهیه آبگوشت می رساند و انصافاً چقدر خوشمزه بود .  این طرز تهیه ذخیره سازی ( کنسرو سازی ) گوشت را " قورمه کردن " یا " قلیه کردن "  می نامند . همه اعضای خانوداه با هم جمع می شدند و دور هم از این غذای خوشمزه که عموماً در سال یک بار انجام می شد می خوردند و مقداری نان روغنی و یک مقداری " قلیه "  را هم به فامیل نزدیک می دادند .
2-شلغم پختن :در فصل زمستان که عموم خانه ها مطبخ  داشت و شب ها همیشه برای آتش کرسی روشن بود ، عموم مردم از آتش آن برای پختن شلغم و یا آب گرم کردن استفاده می کردند . پختن شلغم یکی از جشن های خانوادگی بود که هر صبح با خوردن ته دیگ شلغم به مرحله هیجان می رسید .
3-      کشت گندم و جو : یکی از کارهای فصل زمستان که اکثر مردم انجام می دادند کشت گندم و جو و گاهاً هیزم کندن بود که بدلیل همکاری و تعاون مردم با همدیگر و نهارهای صحرایی از جذابیت خاصی برخوردار بود.
4-    شب نشینی به بهانه " کف زدن " : نشستن دور کرسی ، با هم بودن و روابط چهره به چهره را تداعی می نمود که همه این موارد کاهش استرس و کاهش کدورت های خانوادگی و افزایش شادی را به همراه داشت .

5-آفتاب گیری : استفاده از هوای مطبوع طبیعی و نور آفتاب فرصت بی نظیری است که مردم در زمان های گذشته از ان استفاده می کردند که اکثر مواقع با آتش روشن کردن و نقل خاطرات شادی آفرین همراه بود .
وجوه مشترک همه این موارد با هم بودن اعضای خانواده ، همکاری و تعاون در کار ها ، گفتگوهای چهره به چهره و... است که می تواند در دنیای پر استرس کنونی به کار آید .

 

https://t.me/fernovin/15313
موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 24 دی 1394برچسب:, ] [ 20:21 ] [ علی مرادی ]

 

شب یلدا طولانی ترین شب سال است.درروستای امرودکان این شب به شب "چله"معروف است.در خانه های قدیم امرودکان در فصل زمستان کرسی نصب می شد.ودر این شب در خانه ی بزرگ خانواده جمع می شدند.اجیل محلی وهندوانه وانار می خوردند.

 

از گذشته دور در روستای امرودکان شب چلّه دارای رسم رسوم خاصی بوده که هنوز به صورت کمی متفاوت انجام می شود معمولاً همه ی فرزندان به خانه پدری و همسایه وهمه افراد دور هم جمع می شوند معمولاً از قبل برای شب چله از میان هندوانه ها هندوانه ای خوب را برای شب چلّه جدا و با خود به خونه که قرار است در آن مراسم بر پا شود (منزل بزرگ خاندان) می برد و هرکس که هر چیز برای شب چله دارد با خود می برد از قبیل خربزه - هندوانه -انار - انواع میوه- انواع آجیلجات و یکی از فرهنگ های قدیمی که زبان زد است کف زدن  می باشد تعجب نکنید کف زدن دست زدن نیست کف خوردنی می باشد که درست کردن آن بصورت ذیل می باشد (به زبان محلی):

 

مواد لازم :

۱- بیخ تکه های کوچک یک فنجان: تعریف بیخ ریشه ی یک نوع خار خاص صحرای  که در شمال روستا سبز می شود

۲- کتری صحرایی یک عدد  : برای جوشاندن بیخ

۳- تقارچه بزرگ ۱ عدد : برای  زدن کف

۴- چوب درخت گز یا چوب خار سید چند عدد : برای زدن بیخ که جدیداْ از همزن برقی استفاده می شود  

۵- آب به مقدار لازم : برای جوشاندن

۶- مغز پسته -مغز کردو - مغز بادام شکر هر کدام به مقدار لازم : برای تزئین

همه ی مواد لازم از قبل برای شب چله فراهم می شود

نکته : کف باید در محل سردی زده شود تا کاملاً  سفت شود

طریقه آماده کردن :

ابتدا بیخ که از محل صحرا جمع آوری شد که آغشته به خاک می باشد را شسته و بعد به تکه های کوچک تبدیل می کنیم  و بعد داخل کتری صحرایی یا داخل قابلمه ریخته و آب را به آن اضافه می کنیم و روی آتش یا همان گاز می گزاریم  تا بجوشد و  وقتی جوشید  آب آن را خالی می کنیم و دوباره این کار را انجام می دهیم تا کاملاْ تمیز شود و بعد بیخ را تبدیل به تکه های کوچک ریز اندازه حبه قند تبدیل می کنیم و آن را داخل تقارچه  بزرگ می ریزم  و اندازه دو لیوان آب داخل ظرف می رزیم و بعد با چوب درخت گز که  درگذشته استفاده می شده و حال هم زن برقی استفاده می شود آن را چپ در راست هم می زنیم همانطور که در نکته اشاره کردم  باید این کار در هوای سرد داخل حیاط منزل انجام شو تا خوب جا بیفتد و بعد از ۱۰ دقیقه همان یک فنجان بیخ و دولیوان آب بصورت کف تمام ظرف برک را فرا می گیرد بطوری که سر ریز می شود و بعد با شکر شیرین ومغز پسته ِ بادام و گردو تزئین می کنند  و داخل بشقاب بین افراد جمع حاضر و بعضی وقت ها به همسایه های که نتوانسته اند شرکت کنند تقسیم می کنند .

 

خلاصه شب یلدا تمامی مردم دور هم بگو بخند و از تعریف خاطرات وخوشحالی باهم شب یلدا را سپری می کنند و در آخر هم نخود نخود هر کس خانه ی خود

 

https://t.me/fernovin/15313
موضوعات مرتبط: ، ، ،
برچسب‌ها:
[ شنبه 28 آذر 1394برچسب:, ] [ 1:6 ] [ علی مرادی ]

در روستای امرودکان روز برات به قدری در بین مردم اهمیت دارد که ماه شعبان را بعنوان ماه برات نیز می شناسند. به همین جهت برخود وظیفه دانستم که به طور مختصر در مورد تاریخچه ی برات و اعمالی که در این ایام انجام می شود توضیحاتی را برای همراهان عزیز این وبسایت داشته باشم.

برات به معنی ﺍعمال نیک است. وجه تسمیه شب برات به قولی این بوده است که «هر کسی در آن شب عبادت کند و کار خوبی انجام دهد ، از دوزخ در امان خواهد بود».

 

در این شب ، آمرزش یافتگان ، از مجازات تبرئه می‌شوند و به تعبیری سند آزادی آنان از کیفر دوزخ صادر می‌شود. به قولی دیگر، شب برات ، شب تعیین روزی افراد است و به حکم الهی عمر و رزق هرکس معین می‌شود.

در مناطق جنوبی خراسان ، مردم روزهای سیزدم چهاردم و پانزدهم ماه شعبان را روز برات می نامند. معمولاً روز چهاردم شعبان از روزهای دیگر با اهمیت تر است.

این روز برای افرادی که شخصی از آنها در سال گذشته فوت کرده است از اهمیت بیشتری برخوردار است و تلاش می کنند در هر شهری که باشند در این روز خود را به سر قبر تازه گذشته یشان برسانند. در قبرستان همه ی مردم تلاش می کنند به همه ی درگذشتگان اقوام سر بزنند و فاتحه ای برای آنان بخوانند.

از دیگر رسوم این ایام آن است که ، هر روز تعدادی نان محلی (فَتیر) را با روغن و زردچوبه و سیاه دانه پخته و به قبرستان می‌برند و روی قبر تازه گذشته یشان می‌گذارند (به محلی : روغن جوش) ، و هر کس برای فاتحه خوانی به سر قبر می‌آید مقداری از آن (فتیر) را تناول می‌نماید. و به نسبت مرحوم  فاتحه ای می‌خواند و برای او طلب آمرزش می‌کند.

همچنین بعضی‌ از افراد قبل از مردن وصیت می‌کنند و مقداری از سرمایه خود را به عنوان هزینه (کفن و دفن) و مراسم هفت ، چهل و سالگرد جدا کرده و درصدی را نیز برای (براتی) مشخص می‌کنند.

https://t.me/fernovin/15313
موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:
[ یک شنبه 10 خرداد 1394برچسب:, ] [ 16:53 ] [ علی مرادی ]

بسی دستاس چرخیده پسرجان      که بلغوری برون آید از آن جان

 کنون یاد آور آن دستان خسته        سپاسی گو بر  آن مردان وجدان

در سالیان قبل که بلغور و گندم پلو برخی از وعده های غذایی مردم را تشکیل می داد دسداس ها که همان آسیاب های دستی و ساده بودند کار بلغور کردن گندم و چه بسا آرد کردن آنها را بر عهده داشتند. . از قبیل اموراتی که زنان در زمستان به آن می پرداختند تهیه بلغوری بود که مقدار مصرف چند ماهه و یا یک ساله خانواده را تشکیل می داد.و اما طرز ساخت و کار دسداس.....

آسیاب دستی شامل 2 قطعه سنگ مدور به قطر حدود نیم متر که یک نفر با یک دست بتواند آن را بدون اینکه خود حرکت کند یک دور کامل بچرخاند.و ضخامت حدود 5 تا 10 سانتی متر است . این دو قطعه سنگ توسط استاد کاران ماهر تراش داده شده است و دو سوراخ بر روی قطعه بالایی و یک سوراخ بر روی قطعه پایینی تعبیه شده است که بر روی هم قرار می گیرند.

در وسط   قطعه سنگ پایینی  سوراخی تعبیه شده و قطعه چوبی به طول حدود 30 سانتی متر در آن فرو برده شده و ثابت شده است. بر روی قطعه سنگ بالایی سوراخی در وسط تعبیه شده که به هنگام کار قطعه چوب بالایی از این سوراخ عبور کرده و دو سنگ بر روی هم قرار می گیرند این سوراخ دارای قطر بزرگتری است چرا که هم با چوبی که از داخل آن عبور می کند ودر سنگ پایینی ثابت می شود در واقع کار محور را انجام می دهد و هم از این سوراخ است که گندم و جو در داخل دسداس ریخته و تبدیل به آرد و یا بلغور می شود.

در حاشیه سنگ بالایی سوراخی دیگری در نظر گرفته شده و چوبی دیگری به طول حدود 10 سانتی متر در آن ثابت شده است این چوب به عنوان دسته آسیاب می باشد و به هنگام کار از آن برای به حرکت در آوردن قطعه سنگ بالایی استفاده می گردد . قطعه چوبی سومی نیزدر مواردی وجود داشته است که در واقع بین دو قطعه چوب نام برده شده قرار می گرفته و اهرمی برای ثابت نگهداشتن فاصله دسته چرخاننده و چوب وسطی بوده است تا در ضمن ازشاد شدن سوراخ قطعه بالایی جلوگیری نماید

 

در واقع قطعه پایینی ثابت و قطعه بالایی در حرکت است . همزمان با حرکت قطعه سنگ بالایی گندم از سوراخ وسط  به تدریج ریخته شده تا با قرار گرفتن آن بین دو سنگ آرد شده و از حاشیه بین دو سنگ بیرون می آید.البته بایستی به این نکته نیز اشاره کرد که آرد کردن گندم در قدیم توسط آسیاب های آبی آنجام می شد 

 

 

https://t.me/fernovin/15313
موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 7 اسفند 1393برچسب:, ] [ 23:45 ] [ علی مرادی ]

هوا سرد است و برف شدیدی باریدن گرفته است .درکوچه غیر از سکوت و سیاهی چیزی به چشم نیامده و به گوشت نمی رسد. گاه گداری از پنجره به کوچه سرک می کشی و در کورسوی نور تیر چراغ برق میزان ریزش برف و شدت آنرا بررسی می کنی. کتری غل می زند ناگهان صدای کلون درب خانه بلند می شود. پیرمردی با صدای ( یا الله یا الله، دَ سراهه؟؟)....

 

کلیدون درب را کل کاوش می کند. صدا بر می آوری (که در از خِزِه ته دَبسته است صَبِر کُنه تا بیویوم). می روی درب را باز می کنی هفت هشت نفری آمده اند چراغو....در چشم به هم زدنی روی کرسی را می بینی که یک سینی پر شده است از ظرفهای کِشته و خَستَک و بادوم و مغز بادوم شور و نخاد و کشمش و کشته شفتالو پوست کرده و سنجد ویک کاسه هم لوچار آورده اند.آبنبات رنگین هم آورده اند.پوچیده ها که توسط مادو سه نفردر پنج دقیقه تمام می شود. و ازآن بیسکوئیت های کوچک بود که رویش چندبرآمدگی کوچک داشت یادتان آمد؟؟؟ و...

 

یکی بیرون از کرسی با دسته گز کف ها را شور می دهد.پیرمرد از کنارش کتابهایی را که آورده برمی دارد. کتاب طوفان(طوفان البکاء) و حسین کُرد شبستری و شاهنامه و .....شروع می کند به خواندن صفحاتی از حسین کُرد،دراین بین کشته انجیری زرد را برداشته در دهان می گذارد و مکث کوتاهی می کند. ماکوچکتر ها که دو سه نفری هستیم کاسه ای که کنو(شاهدانه) بو داده داردکنوهایش را با لوله خودکار نوبتی می خوریم.بزرگترها گوش فرا داده اند به آن پیرمرد.دخترها چهار پنج نفری یک قل دو قل بازی می کنند و خیلی سروصدا نمی کنند.دو کودک گلگلیسی را در یک سینی می چرخانند و هی به چراغ والُری که درآن نزدیکی است و یک کتری و قوری برفرازش با صدا می جوشد نزدیک می شوند و مادرهایشان به آنها غُرمی زنند ( بیا هی بر ای بچه).کف ها آماده شده و حالا نوبت تعریف های خودمانی است ازکشاورزی و آبداری و ....تافکر برف روبی فردا. یکی می گوید اگر چنی دُل دُل ببارد تا ضبح نیم متر خواهد بارید و.....

 

پاسی از شب گذشته است و برف همچنان پَت پَت می بارد و چراغونی ها برمی خیزند و می روند.....با آنها به پایین میروی تا دوباره درب را ببندی رد گامهایشان در چند ثانیه با برف پوشیده می شود.تَریت ها را بایستی درسبدی جیری می ریختی و سبدش را در آخور گاو میگذاشتی تا پوز به آن نزند و بریزدآنها را.خر هم فیک فیک می کند و آب می خواهد.با صدای پایت خروس خیال می کند سحر شده آوازی برمی آورد و بالی برهم می زند..

منبع :وبلاگ خانیک

https://t.me/fernovin/15313
موضوعات مرتبط: ، ، ،
برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 22 بهمن 1393برچسب:, ] [ 13:24 ] [ علی مرادی ]

نامگذاری اماکن ،چشمه ها ، کوه ها و دشت ها در امرودکان پیشینه ای کهن و قدیمی دارد. هریک از این نامها برای خود
وجه تسمیه و علتی دارند.
  به دلیل کوهستانی بودن امرودکان دشت ها و صحراها و
کشتمان ها از وسعت اندکی برخوردار است و این امر باعث شده است تا مردم 
امرودکان بر جای جای سرزمینشان نامی نهاده و سالیان دراز است آن محل را با

همان نام می خوانند. در زیر نامهایی چند از اماکن،چشمه ها و کوهها و دشتها آورده شده است. از شما کاربران محترم تقاضا دارم نامهایی که از قلم افتاده
را صورت نظر بیان فرمایید...

1-تگ قوروتو

2-تگ قوچو

3-تگ خرسنگ

4-تگ سیه

5-مون ته رود

6-چشمه رحمت

7-چشمه بیدو

8-چشمه نظر(البته تازگی به اکبر آباد تغییر کرده است)

9-چشمه برجلی

10-چشمه اصغر

11-شاباد

12-کلاته حجی حبیب

13-کلاته سیدو

14-بنگوینو

15-تگ ولی

16-میتی خور

17-دهن تگ

18-پی چنار

19-کلاته آقاحسین

20-سر اَو بالا

21-تگ توتی

22-پی چرخ تَته

23-سوفی غربتو

24-فتون امریکهَ

25-ترمیی

26-سرقلعه

نام هایی که آقای محموداحمدی یاد آوری کردند

1-تك تودي
2-تك گروكي
3-تك چهه
4-گدارابولقاسم
5- كال سبيلي

بعضی از اسامی فراموش شده که آقامصطفی گفتن:
1-تگ ممد مراد
2-تگ البیک
3-تگ چه نظر
4-مون چرخ تته

https://t.me/fernovin/15313
موضوعات مرتبط: ، آشنايي با روستا، ،
برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 22 بهمن 1393برچسب:, ] [ 12:43 ] [ علی مرادی ]

نمک سُبَنج: چقدر صدای ریختن آن بر روی آتش گوش نواز است و رایحه برخاسته ازآن شامه نواز. امرودکانی ها از قدیم رسم داشته اند ازآن همانند جای جای سرزمینهای اسلامی برای دفع چشم زخم استفاده کنند. رای بدرقه و خوشامد گویی به مسافران در هنگام سفر یا بازگشت ،رونق کار و کسب

و فراوانی روزی،تولد نوزاد انسان و یا دام،در آیین های مذهبی و دینی،عروس کشان و.....سُبنج را همراه با نمک ژاله(بلوری) بر روی آتش می ریزند که در واقع دو ماده تلخ و شور است .برای نمک سبنج اشعار و اورادی هم خوانده می شود..... 

و در آخر بر حضرت محمد(ص) و آل پاک و مطهرش درود می فرستند.آن قدیم ترهادر عروسیها و یا بدرقه ویا برگشت حجاج و کربلایی و....همسایگان برایشان نمک سبنجی می بردند و در ازای آن مبلغی پول به عنوان هدیه دریافت می کردند.  

این هم یک شعر در هنگام نمک سبنج دود کردن که در روستای امرودکان رواج دارد: 

سُبَنج رونق کار است و بوی خوش دارد

چه خوش صداست که گویا تگرگ می بارد

دو تلخ و شور در آتش شوند هم آواز

که چشم شور و بلا را زما نگه دارد

سُبَنج سوخت نبی آن بزرگ موجودات

که بر حبیب خدا ختم انبیاء صلوات

***

سُبنج تلخ و نمک شور    چشم بخیل و بد حسد کور

 

و.....

https://t.me/fernovin/15313
موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:
[ جمعه 19 دی 1393برچسب:, ] [ 10:6 ] [ علی مرادی ]

 

یکی از محصولات بسیار با ارزش روستای امرودکان، گردوهای ناب و خوشمزه آن است.

جوز اکنی(گردو تکونی)  هرساله در  اواخر شهریور ماه انجام میشود در این روز مردم با شرکای خود درخت گردوی خود را میتکانند .

1-جوز=گردو

 ۲-جوزرو=زمان وعمل برداشت گردو .

 ۳-ترقز=چوب بلندی که برای برداشت گردو استفاده می شود.بهترین ترقز از درخت "جودانه"است که سبک است.از درخت سپیدار هم ترقز درست می کنند.

4-کل کردن=جدا کردن پوسته خارجی گردو.

5-پی چینیک=برداشت گردو های باقیمانده یا پیدا کردن گردو از پای درختان بعد از پایان برداشت گردو بوسیله مالک درخت توسظ افراد متفرقه.

 6-حق بازکردن=دستمزد برداشت گردو به وسیله کارگر که معمولا ده به یک می باشد.

۹-ور شمردن=شمارش گردوها برای تقسیم انها ومشخص شدن سهم  مالکین.که معمولا ده تا ده با گذاشتن پنج عدد گردو در هر دست انجام وبا ضریب ده شمرده می شود.ده دست یعنی ۱۰۰عدد گردو.

در فصل برداشت گردو دستان مالکین به رنگ قهو ه ای در می اید وهرکس بامش بیشتر برفش بیشتر وهرکش رنگش بیشتر سهمش بیشتر است.

https://t.me/fernovin/15313
موضوعات مرتبط: ، ، آشنايي با روستا، ،
برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 21 شهريور 1394برچسب:, ] [ 12:32 ] [ علی مرادی ]

پيش از اين ، زماني كه هنوز روستاي ما همانند بسياري ازروستاها قلب تپنده تري داشت و كانون زندگي بسياري از خانواده ها و خانوارهایی بود که هر یک با دنیایی آرزو و امید در آبادانی این روستا می کوشیدند. در آن زمان جوانان وپا به سن گذاشته گان فراوانی بودند كه در حين كار و تلاش  زندگي در صحرا و بيابان ، در سفر و حضر و در لحظات خلوت خويش اشعاري را زير لب زمزمه مي كردند و در واژه واژه هر بيت آن احساسات و آرزوها ی قلبي و اندیشه های خود را بازگو مي كردند.

چوپاني كه در آخرين لحظات باقي مانده ي روز قصدانجام فريضه نماز را دارد و گله نیز شتابان براي بازگشت به روستاست ،او را در تنگناي وقت و زمان قرار مي دهد و ناگزيرش مي سازد از شتابان نماز گذاشتن . پيش از شروع نماز مكنونات قلبي خود را به اين زيبايي با خداي خود در میان می گذارد که ناخود آگاه انسان به یاد موسی وشبان مثنوی مولانا می افتد:

نمازي مي خونم رو ور تل زرد       خدايا قبول كن كه گله م رفت

دو بیتی هایی که در زیر می آید از بین مردم روستای امرودکان گردآوری شده که از  گذشته تا حال خوانده می شده و می شود:

بيا بادا ببر دسمال دستم                   به پيش دلبر شيدا و مستم

     بگو دلبر سلومت مي رسونه               كه من از كودكي دل ور تو بستم

 

گلي از دست من بسون و بو كن         ميون هر دو زلفونت فرو كن

به هرجايي كه رفتي من نبيدم            همونجو با خود گل گفتگو كن

 

دلارومم نشسه بر لب جو               گلي از ِِاو گرفته مي كنه بو

گلي كه ِِاو بياره بو نميده                  خودم با گل  بشم يارم كنه بو

 

از اينجا تا به بیرجند لاله كشتم            ميون لاله ها سيبي نوشتم

     از اينجا مي روي سيبم نچيني              كه اين سيبه به خون دل نوشتم

 

        دو تا ياريم كه داغ هم نبينیم                كه گل خرمن كنيم سايش نشينيم

كه گل خرمن كنيم سايه نداره            كه درد عاشقي چاره نداره

 

  لب بوم اومدي ُرخ تازه ِكردي                  قدت رو باقدم هم اندازه كردي

 

از اون بالا مياد چادر كتوني            به زير چادرش داره دكوني

دكون رنگرزي رنگت بجوشه           دل من طاقت دوري نداره

 

دو سه روزه كه من پاي گدارم          خبر از جان شيرينم ندارم

        نيومد قاصدي احوالش بگيرم             خودم مي رم كه ديدارش ببينم

 

خداوندا دلم به جايي بنده               همون جايي كه ايوونش بلنده

به بالينم ميا تو دارم امشو            كه يار خود جدا مي بينم امشو

 

الهي و الهي و الهي                     سر راهت دراد مار سياهي

اول بر من زنه دل ور تو بسم           دويم بر تو زنه كه بي وفايي

 

   پسر عمو گل آلاله ي من                    بكن كفشو بيا در خونه ي من

  بكن كفشو بيا ور روي قالي                 بده دسمال دستت يادگاري

بده دسمال دستت تا بشورم              به آب زمزم و صابون خالي

 

سر راهت نشينم گل بريزم                اگر خنجر بباره برنخيزم

    اگر خنجر بريزه مثل بارون                  كه تا رويت نبينم بر نخيزم

 

سرم درد مي كنه صندل بيارن              طبيب از ملك  اسكندر بيارن

طبيب از ملك اسكندر نباشه                عرق از سينه ي دلبر بيارن

 

ستاره در هوا مي بينم امشو             ببالينم مَيا بيمارم امشو

ببالينم مَيا كه كشته مي شي               تمام دشمنون بيدارن امشو

 

ستاره در هوا تاق زمينه                   خودم انگشتر و يارم نگينه

خداوندا نگر دار نگين باش              كه يار اول و آخر همينه

 

 

 

https://t.me/fernovin/15313
موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:
ادامه مطلب
[ دو شنبه 27 مرداد 1393برچسب:, ] [ 12:8 ] [ علی مرادی ]

در گذشته در روستاي امرودکان از چراغ هاي مختلفي براي روشنايي استفاده مي شد که اسامي و مشخصات آن ها به ترتيب زير است.

چراغ مندو

اين وسيله با استفاده از روغن منداب روشن مي شد. روغن منداب در کوزه هاي مخصوصي نگهداري مي شد و شياري براي ريختن روغن به درون چراغ مندو داشت.

جنس چراغ هاي مورد استفاده در گذشته فلزي، سراميکي و چدني بود که اين نوع چراغ نوکي مخصوص فتيله پنبه اي داشت و داراي دستگيره اي دنباله دار بود. 

 

چراغ موشي                                                          

 استفاده از اين نوع چراغ با ورود نفت به خانه هاي مردم آغاز شد.چراغ موشي، قوطي حلبي قيف مانندي بود که انتهايش مسدود بود و مردم لوله اي را از صفحه اي هلال دار رد مي کردند و فتيله پنبه اي را براي رسيدن به نفت از آن عبور مي دادند و چراغ را روشن مي کردند، اين چراغ داراي دستگيره هم بود

لامپا:

                              

 از 2 قسمت پايه و لامپ تشکيل مي شود. قسمت پايه از شيشه هاي گلدار به رنگ هاي مختلف سبز، سفيد، قرمز و زرد ساخته شده بود و داراي منبع نفت و فتيله نازک بافتني بود که از بازار مي خريدند و چرخي داشت که به وسيله آن فتيله را تنظيم مي کردند.

روي لامپا يک لامپ قرار داشت که فتيله درونش روشن مي شد

چراغ گردسوز:

                                                  

 چراغ گردسوز فلزي بود و تفاوت ديگر اين چراغ با لامپا در نوع فتيله هايش بود، فتيله چراغ گردسوز، دايره اي شکل بود ولي در لامپا از فتيله نازک مانند شمع استفاده مي شد. 

چراغ توري:                   

چراغ توري يا زنبوري با نفت کار مي کرد. تور را با الکل طبي مرطوب و روشن مي کردند. اين چراغ تلمبه اي داشت که به وسيله آن در فواصل زماني معين نفت همراه با هوا و فشار به تور مي رسيد و شعله حاصل نور مناسبي ايجاد مي کرد.

چراغ سیمی:

یادش بخیر که مِرَفتِم به اُووْ دأری! ای چراغ سیمیا خُپ چیزا بو.أمْبا یَگ مَحَلِه پِرپِر مِکی نورِش که أدَم کُفْری مِشو.بعدِها ای چراغ قُووَه ها به دُووْ اومَه. چراغ تورا هِم خُب چیزا بو.مَستِم بِرِم به گُل وَرْزِدَه دِ اذونِ صُحْب چراغ تور مُبُردِم که پیش از اوکه گُلا أفْتُوْ وَر اونجِه إفتَه وُ پَرزِنِد بِتُوْوْس تُندِ غُمچِه ها وأرْزَه. أمْبا روزْ دِ میو تورِش مِرِخْ. أی....یادش بخیر . او زمانا که تا چراغ تور یا چراغ سیمی مِدیدِم دلما وَ تَهْ مِرِخ و از زیرِ کارا مِجَسْتِم.

 

 

https://t.me/fernovin/15313
موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:
[ جمعه 10 مرداد 1393برچسب:, ] [ 12:48 ] [ علی مرادی ]

به کدام غذای محلی علاقه بیشتری دارید؟

اشکنه اوجز


 
قوروت(کشک)


 
آش جوش پره

o  چنگال


 
برنی بلقست(برانی)


 
توگی شلغمی


 
سرموک شل


 بلغور


 
گرماست وفله

 

 

https://t.me/fernovin/15313
موضوعات مرتبط: ، ، ، ،
برچسب‌ها:
[ جمعه 6 تير 1393برچسب:, ] [ 10:5 ] [ علی مرادی ]

گرماس ، یک غذای محلی و کم هزینه است که شاید از خواص و ظرفیت غذایی آن کمتر آگاهی داشته باشیم .

از جمله غذاهای محلی روستایی که البته قدیم بیشتر مورد استفاده اهالی قرار می گرفت ، گرماس است .

گرماس ، ترکیبی از شیر تازه و ماست تازه است . قدیم شیر را تبدیل به ماست می کردند . ماستی که در روستای ما تولید می شد ، از نوع شیر گاو یا گوسفند بود . شیر را به نحوی تبدیل به ماست می کردند که ترش نمی شد و دارای طعمی تازه و مطبوع بود . در یک ظرف ، ابتدا ماست تازه می ریختند و به آن شیر تازه هم می افزودند . سپس آن را هم زده تا لعاب خاصی پیدا کند . اگر حاصل این مخلوط ، اندکی آبکی بود ، به آن ماست اضافه می کردند و اگر هم اندکی تیره تر بود ، شیر به آن می افزودند .

00144461

معمولا در کنار این ظرف گرماس ، نان تفتان یا نان تنوری تازه می گذاشتند و افراد با ریز کردن نان در ظرف ، این غذای محلی را نوش جان می نمودند . ممکن است که وجه تسمیه این غذا ، همان ماست گرم باشد که بر اثر کثرت استعمال ، به گُرماس تبدیل شده است .

در تهیه این غذا ، استاندارد خاصی مورد نظر نیست ولی باید توجه داشت که هم ماست و هم شیر باید تازه باشند و حتی الامکان از ماست ترش نباید استفاده کرد چون طعم خاصی را نخواهد داشت و فقط رفع گرسنگی می کند . اگر فرصتی برای تهیه این غذا فراهم شد ، نوش جان

https://t.me/fernovin/15313
موضوعات مرتبط: ، ، ،
برچسب‌ها:
[ یک شنبه 1 تير 1393برچسب:, ] [ 10:56 ] [ علی مرادی ]

 

شعر محلی از اسماعیل اصغری که در شب میلاد امام زمان (عج)خواند.

 

https://t.me/fernovin/15313
موضوعات مرتبط: ، ، ،
برچسب‌ها:
[ یک شنبه 25 خرداد 1393برچسب:, ] [ 1:54 ] [ علی مرادی ]

 انواع  زمين خوردن در  لهجه محلی:

 

1- ور كله  ( با سر)

 

2- ور شگم ( افتادن طوري كه شكم با زمين برخورد كند)

 

3- ور پوز ( افتادن طوري كه  صورت انسان به زمين بر خورد كند)

 

4- ور پشت  ( به پشت افتادن)

 

5- ور  كو... ( افتادن  طوري كه باسن به زمين بر خورد كند)

 

6- ور بر ( به پهلو)

 

 

انواع  خارج شدن از جايي در لهجه محلی

 

1- بدر آما  (معمولي)

 

2- بدر خلشي (يواشكي)

 

3- بدر جست ( ناگهاني)

 

4-بدر تاخت ( ناگهاني)

 

5- بدر گلي ( در مورد اشياء گرد)

https://t.me/fernovin/15313
موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:
[ یک شنبه 29 دی 1392برچسب:, ] [ 20:10 ] [ علی مرادی ]


عالم همه محو گل رخسار حسين است ، ذرات جهان درعجب از كار حسين است .

داني كه چرا خانه ي حق گشته سيه پوش ، يعني كه خداي تو عزادار حسين است

 




https://t.me/fernovin/15313
موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 16 آبان 1392برچسب:, ] [ 22:12 ] [ علی مرادی ]

http://www.8pic.ir/images/47408130821084581791.jpg

https://t.me/fernovin/15313
موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:
ادامه مطلب
[ جمعه 10 آبان 1392برچسب:, ] [ 19:29 ] [ علی مرادی ]

در امرودکان قدیم وقبل از وجود رادیو وتلویزیون رمضان اداب خاص خودش را داشت از جمله:

۱-استهلال ماه مبارک رمضان بوسیله اهالی در روز ۲۹ شعبان.

۲-هنگام سحر افرادی با خواندن شعر وحرکت در کوچه های روستا مردم را بیدار می کردند.

۳-وقت اذان مغرب از روی ستارگان مشخص می شد.

۴-در شب های ماه مبارک جلسه سخنرانی در مسجد روستا برگزار می شد.

۵-مراسم شب های قدر وذکر مصیبت امیرالمومنین با شکوه خاص برگزار می شد.

۶-مردم فطریه را از گندم های موجود در انبار جدا می کردندوبه فقرا می دادند.

https://t.me/fernovin/15313
موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 4 تير 1394برچسب:, ] [ 18:53 ] [ علی مرادی ]

 

زیارت اهل قبور یکی از سنت های حسنه است که در روز ۱۴ شعبان در روستای امرودكان هم زمان با بسیاری از نقاط خراسان وکشور انجام می شود.از اینکه این ایین از چه زمانی رسم شده وعلت انتخاب ۱۴ شعبان چه می باشد نظرات متفاوت است.

ماه شعبان در امرودكان به ماه برات مشهور است.ودر زمان قدیم متولدین این ماه گاهی به نام برات نامگذاری می شدند.در عصر روز ۱۴ شعبان اهالي امرودكان در هرکجا که باشند خود را به روستا رسانده ودر محل قبرستان تجمع می کنند.وروی قبور اموات خود خیرات می گذارند.در زمان قدیم بیشتر از خرما استفاده می شد.ولی هم اکنون استفاده از نقل ِمیوه ِکیک وکلوچه ِشکلات و.....مرسوم می باشد.در اولین برات در گذشت اموات نان روغنی معروف به"روغن جوشی یا چلبکی"پخته وتوزیع می شود.

قرائت قران وفاتحه برای اموات انجام می شود.

خداوند همه رفتگان را بیامرزد ووقتی ماهم به مقام آنها رسیدیم بر ما رحم نماید.

 


توصیه به هم ولایتی ها در خصوص مراسم برات

1-استفاده از مواد بسته بندی شده به جا مواد فله .

2-عدم استفاده از مواد فساد پذیر .

3-بسته بندی نقل و خرما در صورت امکان .

4-عدم استفاده از مواد تجملاتی که باعث چشم وهم چشمی وزیر سوال رفتن بعد معنوی کار می شود.

5-شستشو وگرد گیری قبور در روز برات.

6-در تقسیم خیرات اولویت به نیازمندان داده شود.

 منبع:وبلاگ اصقول

 

https://t.me/fernovin/15313
موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:
[ شنبه 1 تير 1392برچسب:, ] [ 18:56 ] [ علی مرادی ]

 

یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبرالیل و النهار
یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال
حلول سال نو و بهار پرطراوت را که نشانه قدرت لایزال الهی و تجدید حیات طبیعت می باشد
رابه تمامی عزیزان تبریک و تهنیت عرض نموده و سالی سرشار از برکت و معنویت
را ازدرگاه خداوند متعال و سبحان برای شماعزیزان مسئلت مینماییم

یادتون میاد:نزدیکای نوروزچه جنب وجوشی داشتیم،خونه تکونی،شستن قالی های خانگی وپهن کردن روی دیوار،حناکردن دست وسروپا(بزرگترا)وماهم به تقلیداونا ناخن هاوکف دستمونو حنا می زدیم!

یادتون میاد:صبح روزعیدرسم بودبا آب زلال درخونه ها(باغ)روآب پاشی   می کردند ودرب باغ رو باز میذاشتن ومعتقدبودندروزی میادتوی خونه!

یادتون میاد:مثل همین الان، روزاول عید،اول خونه ی بزرگترای فامیل     می رفتیم

یادتون میاد:یه شعرطنزی بزرگترامی گفتند:عید شمامبارک، دمبه(دم) شماسه چارک!!!

یادتون میاد:اسکناسای 5یا10یا20تومنی عیدی می دادندوچقدرخوشحال می شدیم وچقدربدبودوقتی مثلا10یا20تومن عیدی میدادندو              می گفتندباهم نصفش کنیدوبچه های بزرگترزرنگی می کردندوسهممون رونمی دادند!

یادتون میاد:ازچندوقت مونده به عید براهمدیگه کارت پستال می فرستادیم وچقدربازارش گرم بود!

یادتون میاد:میوه مون اناربودوآجیل مون نخودوکشمش وتخمه های محلی(دنه ی تفت دده ی روزگرد،هندونه وخربزه..)وشیرینی مون کلوچه ی محلی(کلمبه)

یادتون میاد:تخم مرغ های رنگی که بهمون می دادند!

یادتون میاد:یه وقت اوایل جنگ به خاطرشهادت خیلی ازجوونا مردم اغلب عزاداربودندوعیدکم رنگ شده بود!

یادتون میاد:برای تعطیلات ازاول کتاب فارسی تاجایی که خونده بودیم برامون مشق می گفتندوکلمات مشکل وحساب و.... وما روزای اول      می نشستیم وکلکشو می کندیم تاتعطیلات راحت باشیم!

یادتون میاد:می رفتیم چیدن گل لاله وتاجایی که می تونستیم گلارو باپیازش می کندیم وتوی باغ می کاشتیم!

یادتون میاد:گل لاله های خطایی(گل های لاله ی بسیارقشنگ وبزرگ به رنگ قرمزسیروبرگهای درشت که روی برگها ش خطهای قرمزی نقش بسته بود)چقدرخاطرخواه داشت!!

یادتون میاد:گلای لاله ای روکه می چیدیم به صورت دسته های بزرگ،کنارجاده وایمیستادیم وبه مسافرا میفروختیم!البته بعضی ازاوناهم به بهانه ی بوییدن گلا اونا رو ازشیشه ی ماشین ازما می گرفتندودر         می رفتند!!

یادتون میاد:جوز بازی(گردوبازی)!!جوونا باچه شوقی بازی می کردندوماهم نیگا می کردیم،البته یه مدت حسابی کمیته گیرمی داد واونا هم می رفتنم اون پشت مشتا وگوشه کنارابازیشون ادامه میدادند!!!

یادتون میاد:چقدربارون زیادمیومدومعمولارودخونه ی چهل درجریان بود وماهم به تماشا می رفتیم وهم آب بازی!!

یادتون میاد:13بدرچون هنوزاغلب مردم وسیله نقلیه ی نداشتند وخیلی کم بود،پای پیاده یه جایی نزدیکای باغستون می رفتیم وسیزده روبدر        می کردیم!!

یادتون میاد:چیدن سرموک وبلقست به صورت دسته جمعی ودرست کردن وپختن ودورهم خوردن اونا،چه کیفی داشت!

یادتون میاد:این موقع که فصل زاییدن گوسفندا بود،بره های کوچیک وبزغاله های شیطون چقدرنازودیدنی بودند!

منبع:وبلاگ باغستان سلام

 

 

https://t.me/fernovin/15313
موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:
[ شنبه 3 فروردين 1392برچسب:, ] [ 16:40 ] [ علی مرادی ]

شب نشيني (چراغو)  يكي ازرسوم بسيار زيباي روستاي امرودکان ميباشد،مراسم چراغو بدين صورت است كه نزديك غروب آفتاب قاصدي رابه خانه يكي ازاقوام ميفرستند كه برود و بپرسد كه آيادرخانه خواهند بود كه بروند به چراغو يا احتمالا نخواهند بود، اگراجازه دادند پس از نمازمغرب وعشا و صرف شام تمام اهل خانه ( پدر، مادر و فرزندان ) وحتي يكي دوخانواده ديگر همه باهم به خانه ميزبان رفته وتاپاسي از شب كه البته بعضي مواقع تانيمه هاي شب هم ادامه دارد مشغول شب نشيني ميشوند، دراين مراسم معمولا  مردها باهمديگر دررابطه باكارروزانه ، كشاورزي ويااحيانا اتفاقاتي كه درروستا وروستاهاي اطراف افتاده صحبت ميكنند، خانمهانيز در رابطه باكارخودشان باهمديگر سرگرم صحبت هستندو بچه هانيز تاآخروقت باهمديگر درگير بازي ميباشند، درحين شب نشيني توسط ميزبا ن ازميهمانان باچاي ، آجيل وميوه پذيرائي ميشودـ ، البته در دو سه دهه قبل مراسم شب نشيني در روستاي ما بيشتر و ساده تر از زمان حاضر  برگزار ميشد ، تمام اهل جمع به دور چراغ فانوس ياچراغ لامپا و به ندرت چراغ طوري حلقه زده و صاحبخانه استكانهاي كوچك چاي را بر روي نلبكي نهاده و آنرا بصورت منظم بر روي  مجمعه( سيني بزرگ وگرد) گذاشته و بين شب نشينها تقسيم ميكرد، دراين شبهابيشتر كشته توت ، كشته انجير و كشته زرد آلو جهت پذيرائي مورد استفاده قرار ميگرفت و گاهي چاشني خرما نيز بدان اضافه ميشد، (كشته = برگه )و دراكثر شب نشينيها يكي ازحاضرين درمجلس كه تسلط كامل داشت افسانه هاي قديمي مثل افسانه گو  زرد(گاو زرد) ، دو برادر ، ليلي ومجنون و۰۰۰ رابراي حضار نقل كرده وياكتابهاي قديمي را براي سايرين ميخواند و درحقيقت تنها صدايي كه فضا راميشكافت صداي نقال داستان بود و بقيه اهل مجلس در سكوت كامل بسر برده وگوش فرا ميدادند بعضي اوقات صدای خانم صاحبخانه که چایی تعارف ميكرد نيزدر فضاي اطاق طنين انداز ميشد داستان كه به پايان ميرسيد پاسي از شب ميگذشت و مي بايست شب نشيني تعطيل ميشد تازودتربخوابند و براي كاركشاورزي فردا صبح آماده باشند، درحقيقت چراغو بهانه اي بود كه اقوام وخويشان بيشتر همديگر راملاقات نموده واز حال همديگر باخبر شوند ودرحقيقت درطي يك هفته تمام قومان ، خويشان ، دوستان ورفيقان همديگر راملاقات كرده و صله رحمي بجا آورده بودندكه اميدوارم نسل جديد روستا ادامه دهنده اين رسم زيبا ودوست داشتني باشند ، البته نه بصورت تجملاتي

منبع وبلاگ باغستان سلام

https://t.me/fernovin/15313
موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:, ] [ 11:48 ] [ علی مرادی ]

 

در زمان قدیم که وسایل سرد کننده از قبیل یخچال وفریزر وجود نداشت امکان نگهداری مواد فاسد شدنی از قبیل گوشت در روستاها وجود نداشت.روستاییان تنها در فصل سرما امکان نگهداری گوشت را داشتند.درامرودکان مانند بسیاری از روستاها هر خانواده یک یا دو گوسفند را به عنوان پروار انتخاب می نمودودر فصل سرما اغلب اوایل دی ماه پروار را ذبح می کردند.قسمت اعظم گوشت را سرخ می کردندودر ظرف بزرگ نگهداری می کردند.و باقی مانده لاشه گوسفند که بیشتر آن استخوان بود در اطاق سردی نگهداری وبه صورت اب گوشت پخته می شد.در اولین شب پروار کشی "دل بندی "پروار را می خوردند.دل بندی شامل دل-جگر-پپ (شش ها)-قلوه-اشکمبه -روده باریک بود که بامقداری زیادی چربی لاشه پخته می شد.در شب دیگر هم "کله پاچه"را می پختند.

مردم امرودکان دوست دارند هنگام خوردن "دل بندی"تمام فرزندان آن ها حاضر باشند.اگر فردی در خارج از روستا باشد مثل خدمت سربازی یا تحصیل در شهر دیگر صبر می کنند تا به روستا بیاید.به قول پدران ومادران امرودکانی "دل بندی بدون حضور فرزندان از گلوی انها پایین نمی رود.

اگر چه سال هاست که امرودکان دارای برق می باشد ودر تمام خانه ها یحچال وجود دارد ولی رسم پروار کشی هم چنان وجود دارد.خانواده هایی که فرزندان آنها در شهرهای دیگر هم هستند گوشت پروار را برای انها می فرستند.

https://t.me/fernovin/15313
موضوعات مرتبط: ، آشنايي با روستا، ،
برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 4 دی 1393برچسب:, ] [ 1:32 ] [ علی مرادی ]

شب یلدا طولانی ترین شب سال است.درروستای امرودکان این شب به شب "چله"معروف است.در خانه های قدیم امرودکان در فصل زمستان کرسی نصب می شد.ودر این شب در خانه ی بزرگ خانواده جمع می شدند.اجیل محلی وهندوانه وانار می خوردند.

 

از گذشته دور در روستای امرودکان شب چلّه دارای رسم رسوم خاصی بوده که هنوز به صورت کمی متفاوت انجام می شود معمولاً همه ی فرزندان به خانه پدری و همسایه وهمه افراد دور هم جمع می شوند معمولاً از قبل برای شب چله از میان هندوانه ها هندوانه ای خوب را برای شب چلّه جدا و با خود به خونه که قرار است در آن مراسم بر پا شود (منزل بزرگ خاندان) می برد و هرکس که هر چیز برای شب چله دارد با خود می برد از قبیل خربزه - هندوانه -انار - انواع میوه- انواع آجیلجات و یکی از فرهنگ های قدیمی که زبان زد است کف زدن  می باشد تعجب نکنید کف زدن دست زدن نیست کف خوردنی می باشد که درست کردن آن بصورت ذیل می باشد (به زبان محلی):

 

مواد لازم :

۱- بیخ تکه های کوچک یک فنجان: تعریف بیخ ریشه ی یک نوع خار خاص صحرای  که در شمال روستا سبز می شود

۲- کتری صحرایی یک عدد  : برای جوشاندن بیخ

۳- تقارچه بزرگ ۱ عدد : برای  زدن کف

۴- چوب درخت گز یا چوب خار سید چند عدد : برای زدن بیخ که جدیداْ از همزن برقی استفاده می شود  

۵- آب به مقدار لازم : برای جوشاندن

۶- مغز پسته -مغز کردو - مغز بادام شکر هر کدام به مقدار لازم : برای تزئین

همه ی مواد لازم از قبل برای شب چله فراهم می شود

نکته : کف باید در محل سردی زده شود تا کاملاً  سفت شود

طریقه آماده کردن :

ابتدا بیخ که از محل صحرا جمع آوری شد که آغشته به خاک می باشد را شسته و بعد به تکه های کوچک تبدیل می کنیم  و بعد داخل کتری صحرایی یا داخل قابلمه ریخته و آب را به آن اضافه می کنیم و روی آتش یا همان گاز می گزاریم  تا بجوشد و  وقتی جوشید  آب آن را خالی می کنیم و دوباره این کار را انجام می دهیم تا کاملاْ تمیز شود و بعد بیخ را تبدیل به تکه های کوچک ریز اندازه حبه قند تبدیل می کنیم و آن را داخل تقارچه  بزرگ می ریزم  و اندازه دو لیوان آب داخل ظرف می رزیم و بعد با چوب درخت گز که  درگذشته استفاده می شده و حال هم زن برقی استفاده می شود آن را چپ در راست هم می زنیم همانطور که در نکته اشاره کردم  باید این کار در هوای سرد داخل حیاط منزل انجام شو تا خوب جا بیفتد و بعد از ۱۰ دقیقه همان یک فنجان بیخ و دولیوان آب بصورت کف تمام ظرف برک را فرا می گیرد بطوری که سر ریز می شود و بعد با شکر شیرین ومغز پسته ِ بادام و گردو تزئین می کنند  و داخل بشقاب بین افراد جمع حاضر و بعضی وقت ها به همسایه های که نتوانسته اند شرکت کنند تقسیم می کنند .

 

خلاصه شب یلدا تمامی مردم دور هم بگو بخند و از تعریف خاطرات وخوشحالی باهم شب یلدا را سپری می کنند و در آخر هم نخود نخود هر کس خانه ی خود

https://t.me/fernovin/15313
موضوعات مرتبط: ، ، ،
برچسب‌ها:
[ جمعه 27 آذر 1394برچسب:, ] [ 23:58 ] [ علی مرادی ]

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

علی مرادی فرزند حاج محمدازروستای امرودکان هستم. هدف از این وبلاگ معرفی روستای قدیمی و زیبای امرودکان می باشد. از همه دوستان وهم ولایتی های محترم تقاضای همکاری دارم.
آرشيو مطالب
ارديبهشت 1399
اسفند 1398 بهمن 1398 شهريور 1398 بهمن 1397 آبان 1397 شهريور 1397 مرداد 1397 تير 1397 ارديبهشت 1397 تير 1396 خرداد 1396 آذر 1395 شهريور 1395 مرداد 1395 تير 1395 خرداد 1395 ارديبهشت 1395 فروردين 1395 اسفند 1394 بهمن 1394 دی 1394 آذر 1394 آبان 1394 مهر 1394 شهريور 1394 مرداد 1394 تير 1394 خرداد 1394 ارديبهشت 1394 فروردين 1394 اسفند 1393 بهمن 1393 دی 1393 آذر 1393 آبان 1393 شهريور 1393 مرداد 1393 تير 1393 خرداد 1393 ارديبهشت 1393 فروردين 1393 اسفند 1392 بهمن 1392 دی 1392 آذر 1392 آبان 1392 شهريور 1392 مرداد 1392 تير 1392 خرداد 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 دی 1391 آذر 1391 آبان 1391 مهر 1391 مرداد 1391 تير 1391 خرداد 1391 ارديبهشت 1391 فروردين 1391 بهمن 1390 دی 1390 ارديبهشت 1390 آبان 1388
امکانات وب